بایگانی ماهانه ‌

عادتی از سر اتفاق

شنبه 11 ژوئن 2011

لباس

این روزها خودم هم از خودم خنده‌ام می‌گیرد. دیگران هم یحتمل من را دیوانه حساب می‌کنند. اما اگر مثل من فکر کنند، باز هم چنین تصوری رو ادامه می‌دهند؟ عادت چند ساله‌ام شده که حتی در تابستان هم کت بپوشم. نه اینکه اینقدر رسمی باشم که باید با کت و شلوار ِ آن‌چنانی در معرض دید باشم، و نه اینکه خوشم می‌آید که رسمی باشم. اما مگر می‌شود بدون جیب‌های کت زندگی کرد؟

یعنی شما بگوئید! دو تا موبایل (هرچقدر هم کوچک و جمع و جور؛ حالا گالاکسی تب و اینها پیش‌کش) و مقداری پول و شاید یک تسبیح (نه چندان درشت، که البته تسبیح من درشت است) و مقادیری کاغذ و یک یا دو تا قلم (خودنویس، روان‌نویس یا مداد فشاری یا خودکار یا هرچی) و چند تا کارت ملی و گواهینامه و دانشجویی و … و یک مشت کلید (که گاهی تا ده تا هم می‌رسد) را چطور باید حمل کرد؟ اصلاً همه‌ی اسنها هم نه، حتی اگر کم باشند، ضایع نیست که جیب شلوار آدم پر باشه؟

شاید قبلاً راحت‌تر لباس می‌پوشیدم. اما حالا معذبم. هروقت کت تنم نیست انگاری لخت‌م. حتی حالا به کت هم رضایت نمی‌هم. این تابستان که می خواستم بعد از چهار سال کاپشن بخرم، به سرم زد که پالتو بگیرم. یعنی اولین پالتوم بود، اما خب لازم بود. اصلاً به قول برادرم پوشیدن پالتو به حیا نزدیکتره. البته برادرمان به الفاظ دیگری این جمله رو می‌گوید. حالا ما نقل به مضمون کردیم… (محض عرض ارادت به عمو فیلترچی!)

تازه‌ترها که تشویق همسر هم مزید بر علت شده است. هروقت می‌پرسم چه بپوشم کت و شلوار را بر لباس‌های اسپرت ترجیح می‌دهد و اصلاً مگر می‌شود از پیشنهاد همسر تخطی کرد؟ حاشا و کلا!

از سال سوم دانشجویی کت پوشیدم. اصل‌ش هم از آنجایی جدی شد که یکی از اساتید حقوق گفت که یک حقوقدان بدون کت و شلوار نمی‌شود. ما هم جوگیر شدیم و اولین کت را به زور از پدرمان گرفتیم.

این حتماً شنیده‌اید که می‌گویند اگر در تابستان کسی را با کت و شلوار دیدید یا قاضی است یا وکیل است و یا دیوانه. یحتمل راه دیگری هم ندارد. حالا من حقوق خوانده‌ام، اما نه وکیل شده‌ام و نه قاضی. پس حتماً در دسته سوم جایی برای من خواهد بود.

اوایل‌ش هم این جوری بود که زمستان به کت یا کاپشن عادت می‌کردم. جیب‌م هم پر بود از همه چیز. بعد که بهار می‌شد و هوا گرم می‌شد، نمی‌توانستم این همه عادت را یکباره دور بریزم. مدتی به کاپشن بهاره روی آوردم. اما کم‌کم دیدم افاقه نمی‌کند. از اینجا بود که عادت کردیم به پوشیدن کت.

اوایل یک دست کت و شلوار داشتیم و بس‌مان بود. یه کت و شلوار طوسی که به قیمت سی هزار تومان خریده بودم. بعد از دو-سه سال یک دست دیگر این بار به رنگ مدادی برای عروسی خواهرم خریدم. یک سال بعد یک کت و شلوار سورمه‌ای به مناسبت نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال به‌مان دادند. (تیم اجرایی نمایشگاه بودیم). یکسال بعدش هم کت و شلوار قهوه‌ای برای عقد خریدم. یکسال بعدش همسرم به مناسبت تولد یک دست کت و شلوار طوسی تیره بهم داد. حالا امسال باز هم عروسی است و داستانی شده این خرید کت و شلوار. اصلاً انگار عادت شده است. افتاده‌ام در یک حلقه بسته و هر روز بیشتر در این میانه غرق می‌شوم. اصلاً مگر می‌شود بدون کت بود؟ شمایی که کت نمی‌پوشید چه جور زنده‌اید؟


پیش‌بینی امام خمینی که واقع شده است…

جمعه 3 ژوئن 2011

امام خمینی (ره)

«و از همین قماش توطئه‌ها و شاید موذیانه‌تر، شایعه‌های وسیع درسطح کشور، و در شهرستان‌ها بیشتر، بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد. بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکاری کردند که از رژیم ظالمانه طاغوت رهایی یابند، گرفتار یک رژیم بد‌تر شدند! مستکبران مستکبر‌تر و مستضعفان مستضعف‌تر شدند! زندان‌ها پر از جوانان که امید آتیه کشور است می‌باشد و شکنجه‌ها از رژیم سابق بد‌تر و غیر انسانی‌تر است! هر روز عده‌ای را اعدام می‌کنند به اسم اسلام! و‌ای کاش اسم اسلام روی این جمهوری نمی‌گذاشتند! این زمان از زمان رضاخان و پسرش بد‌تر است! مردم در رنج و زحمت وگرانی سرسام‌آور غوطه می‌خورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمی کمونیستی هدایت می‌کنند! ‌اموال مردم مصادره می‌شود و آزادی در هر چیز از ملت سلب شده! و بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا می‌شود. و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوی و برزن سر زبان‌ها می‌افتد؛ در تاکسی‌ها همین مطلب واحد و در اتوبوس‌ها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت می‌شود؛ و یکی که قدری کهنه شد یکی دیگر معروف می‌شود. و مع‌الأسف بعض روحانیون که از حیله‌های شیطانی بیخبرند با تماس یکی‌ ـ‌ دو‌ نفر از عوامل توطئه گمان می‌کنند مطلب‌‌ همان است. و اساس مسأله آن است که بسیاری از آنان که این مسائل را می‌شنوند و باور می‌کنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتناب ناپذیر آن ندارند ـ چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام است ندارندـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوسته‌اند.

اینجانب توصیه می‌کنم که قبل از مطالعه وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشور‌ها و ملتهایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می‌گذشته است، و قبل از توجه به گرفتاریهای این کشور طاغوتزده از ناحیه رضاخان و بد‌تر از آن محمدرضا که در طول چپاولگری‌هایشان برای این دولت به ارث گذشته‌اند، از وابستگیهای عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانه‌ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازه‌های مسکرات فروشی و ایجاد بی‌بندوباری در تمام شئون زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها و اوضاع سینما‌ها و عشرتکده‌ها و وضعیت جوان‌ها و زن‌ها و وضعیت روحانیون و متدینین و آزادیخواهان متعهّد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگی به پرونده اعدام شدگان و محکومان ‌به حبس و رسیدگی به زندان‌ها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگی به مال سرمایه‌داران و زمینخواران بزرگ و محتکران و گرانفروشان و رسیدگی به دادگستری‌ها و دادگاههای انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت و استاندار‌ها وسایر مأمورین که در این زمان آمده‌اند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستاهای محروم از همه مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامدهای آن از قبیل آوارگان میلیونی و خانواده‌های شهدا و آسیب‌دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئه‌های پی در پی آمریکا و وابستگان خارج و داخلش (اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و قاضی شرع) و هرج و مرجهایی که از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و ده‌ها مسائل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل، به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صد‌ها سال ستمگری قلدر‌ها و جهل توده‌ها امروز طفلی تازه‌پا و ولیده‌ای است محفوف به دشمنهای خارج و داخل، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از منافقان و ستمگران و سرمایه‌داران و محتکران بی‌انصاف از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و طرفداری غیر مستقیم از آنان، توجهی به ترور‌شدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشید؟

اینجانب هیچگاه نگفته و نمی‌گویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل می‌شود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بی‌انضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمی‌کنند؛ ‌لکن عرض می‌کنم که قوه مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور می‌کنند و ملتِ ده‌ها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسان‌تر و سریع‌تر خواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود نیایند، چون توده میلیونی بیدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانی ـ اسلامی به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند.

من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی‌کردند و با بهانه‌هایی به جبهه نمی‌رفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آن‌ها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ آن شد که شد. و آنان که درشهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می‌بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه‌ها و مردم پشت جبهه‌ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری‌ها می‌کنند و چه حماسه‌ها می‌آفرینند. و می‌بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده می‌کنند. و می‌بینیم که بازماندگان شهدا و آسیب‌دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره‌های حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان‌بخش با ما و شما روبه‌رو می‌شوند. و این‌ها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله علیه ـ. و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی می‌باشیم.

و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزه مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهره‌برداری منافقان و منحرفان فرصت‌طلب و سودجو واقع شده‌اند می‌نمایم، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که می‌خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با توده‌های محروم و گروه‌ها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و می‌کنند و گروه‌ها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی می‌کنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضع‌هایشان در پیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید، ومطالعه کنید حالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهید شدند، و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان؛ نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان شاید در دست شما‌ها باشد، ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.

برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی‌خوانید. ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایسته‌ای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور می‌خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شما‌ها نیز در خلوت‌ها از خداوند همین را بخواهید، که او هادی و رحمان است.

و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای مبتلا به حکومتهای فاسد و دربند قدرتهای بزرگ می‌کنم؛ اما به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیز‌ترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می‌آید نهراسید که إن تَنْصروا الله ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ اَقدامَکُم و درمشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آن‌ها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.

و به مجلس و دولت و دست‌اندرکاران توصیه می‌نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بی‌فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است.

و اما به ملتهای اسلامی توصیه می‌کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملت‌ها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید، که مایه بدبختی مسلمانان، حکومتهای وابسته به شرق و غرب می‌باشند. و اکیداً توصیه می‌کنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرت‌ها تأمین شود.»

* * * * * * * *

منبع: وصیتنامه امام خمینی – بند ج

بخوانید یا گوش فرا دهید؛


در حوالی یک همایش

جمعه 27 مه 2011

چند روز پیش اردو-همایش  وبلاگنویسان با موضوع عفاف و حجاب برگزار شد.  این گردهم آیی بزرگ نکات مثبتی را در خود داشت که اهم آن را ارتباط و دیدار وبلاگنویسان می توان دانست. اما این حداقل است. چند نکته در حاشیه این گرد هم آیی ۳۰۰ نفره به نظرم محل تامل است:

یک- مشارکت ناطلبی: هرچند در امور اجرایی مشارکت افراد خوب بود اما در امور محتوایی اجازه ورود برای شرکت کنندگان در اردو فراهم نبود. این زمانی خود را جدی تر نشان داد که خانم آشتیانی دبیر همایش -که البته مسولیتش در صدا وسیماست- اعلام کرد که منشور اخلاقی وبلاگ نویسی را تهیه کرده اند که در انتهای اردو به امضای وبلاگ نویسان خواهد رسید. برای ما سخت بود که کسی که سر رشته ای در این امر ندارد بخواهد از این فرصت بهره ببرد و خود به تنهایی چنین ادعایی کند و وبلاگ نویسان را هم به مشارکت نطلبد!

دو- راه نامعلوم/هدف نامشخص: به عنوان کسی که از در جلسه شورای سیاست گذاری اردو بودم و در بخشی از اردو هم حاضر بودم به نوعی تشتت و عدم تعیین هدف و راهبرد برخوردم. یعنی مشخص نبود هرکس از این اردو چه هدفی دارد. البته من سود خود را از گعده های شبانه بردم و البته از سخنرانی دکتر اسماعیلی بهره مند شدم. برای من همین کافی ست. اما مدیران به دنبال چه بودند؟ حاصل شد؟

آخرش هم نفهمیدیم این چیزی که ما شرکت کردیم اردو بود یا همایش. کسی پاسخی ندارد؟