بایگانی برچسب‌ها ‌

عباس به خاطر من و تو سختی می کشد…

شنبه 12 ژوئن 2010

abbasعباس کارگر جاوید را نمی شناسم و فکر می کنم نتوانم آنچه بر سر او گذشته است به درستی درک کنم.می دانم که زندگی اش به خاطر آن لحظه و آن اتفاق به هم ریخته است و همه ی نگاه ها و اتهام را کذابان و امپراطوران دروغ به سوی او نشانه گرفته اند. دارم می بینم که چطور او را از همه چیز مرحوم کرده اند. از زندگی و از آرامش و از خانواده و از شغل و …

نمی توانم بفهمم. فقط می توانم تکرار کنم که او را تهدید کرده اند. به او دروغ بسته اند. راستش دو بار شبیه آنچه برای عباس کارگر جاوید رخ داد برای من هم رخ داد. اما نه آنچنان که برای عباس رخ داده است.

اولین بار را روزآنلاین عکس و مشخصاتم را نوشت که این فرد به سفارت دانمارک حمله کرده و وارد سفارت شده و … دروغ نوشته بود و هنوز که هنوز است اسمم را که انگلیسی سرچ می کنم به مطالبی درباره آن روز برخورد می کنم. چند هزار کامنت تهدید و فحاشی دربافت کردم. مشخصاتم را می فرستادند و …

دومین بار بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری بود که به دلیل داشتن یک سایت تمام مشخصاتم را منتشر کردند. یکی از دوستان مطلع هم زنگ زد و حسابی من را ترساند که دنبال ترورت هستند و … آدرس خانه و شماره تلفن موبایل و زندگی نامه و عکس ها و … را منتشر کردند. عکس هایی منتشر کرده بودند که من از خودم نداشتم. در گروه هایشان هم نوشته بودند که این مزدور رژیم است و … حتی خجالت کشیدم که این اتفاق را به خانواده ام بگویم و مطلعشان کنم از این موضوع…

هرچند که در واقع نمی فهمم که حال عباس کارگر جاوید چگونه است و چطور زندگی می کند، اما بخشی از ترسی که او دارد را درک می کنم. این را هم بگویم که حس خوبی دارد آدم خودش را به مرگ و شهادت نزدیک ببیند. حس شیرین و تلخی است توأمان. فقط می توانم به برادرم عباس کارگر جاوید بگویم:

«برادرم برای همه سختی که کشیدی و می کشی و برای همه آنچه بر سرت آورده اند، دوستت دارم»