بایگانی ماهانه ‌

تحلیل حکمیت به داوری

دوشنبه 18 فوریه 2008

صلاحیت محکم برای تحکیم در امور کیفری، یکی از موضوعاتی است که در فقه امامیه، پاسخ یگانه‌ای دریافت نکرده است. برخی از فقها رأی به جواز عام در صدور حکم داده‌اند و قاضی تحکیم را حتی در امور کیفری نیز صالح دانسته‌اند.

محقق (قده) در شرایع الاسلام، نظر به صلاحیت عام دارد و صاحب جواهر، صاحب مسالک الافهام و نیز سید مرتضی و شیخ طوسی نیز به همین رأی حکم داده‌اند و صاحب مسالک نیز این رأی را به ظاهر اصحاب منسوب می‌دارد.

از ادله‌ی این دسته از فقها، حدیثی از امام صادق علیه السلام است منقول از حفص بن غیاث: «إقامه الحدود الی من الیه الحکم » (۱)

اما از سوی دیگر، نظر دیگری نیز در فقه وجود دارد که حکمیت را فقط در حقوق الناس جاری می‌داند و عقوبات و حقوق الله را محل ورود قاضی تحکیم نمی‌داند. از جمله‌ی این اصحاب این نظر علامه حلی است که در کتاب القواعد می‌گوید: «ان قاضی التحکیم، یحکم فی حقوق الناس؛ و اما فی موارد الجزاء و العقوبات، او مجرد حقوق الله او حقوق الله و حقوق الناس، فلیس فیها محلٌ لقاضی التحکیم » (۲)

در پاسخ به نظر اخیر، گفته شده است که اطلاقات و عمومات ادله‌ی مشرِّعِ حکمیت، اقتضا دارد که تفاوتی میان این دعاوی نباشد. امااین امر زمانی که حق شخصی‌ای در میان نباشد، محل اشکال خواهد بود و تعیین قاضی تحکیم و تراضی به حکم او، در این صورت محال است و قاضی تحکیم در این موارد قابل تصور نخواهد بود.

اما تحلیل دیگری نیز می‌توان از این نظر ارائه داد. یکی تحلیل حقوق جزا و تحاکم کیفری در دوران قدیم است و دیگری تحولات اخیر در حوزه‌ی حقوق جزا. در هر دو تحلیل جایگاه بزهدیده و افراد حقیقی در حقوق جزا بیشتر نمایان شده و حقوق و صلاحیت‌های بیشتری به آنها داده شده است.

مبحث اول: دوره‌ی دادگستری خصوصی
پیش از ظهور دولت‌ها و تجمیع قدرت، دادگستری خصوصی رواج بسیاری داشته است. در این دوران هریک از افراد، با حفظ پیوند خانوادگی به منزلت و قدرت خانواده می‌افزودند و در برابر، برای حفظ خود به قدرت جمعی پشت داشتند. همبستگی قومی و مسئولیت مشترک به هنگام تعدی و تجاوز دشمنان در میان آنها بسیار قوی بود. اگر فردی از یک قبیله به حقوق فردی ازقبیله دیگر تجاوز می‌کرد، افعال او تعدی به تمام قبیله به شمار می‌آمد. در این صورت ستم‌دیده حق داشت در پناه قبیله‌ی خود به دادخواهی برخیزد و ستمکار را به سزای اعمال خود برساند. این دوران را دادگستری فردی نامیده‌اند. (۳)

اما در دوران بعد از آن، در دوره‌ی دادگستری خصوصی است. در این دوران به سازش و توافق اهمیت بسیار داده شد. در آغاز نرخ خون‌بها نیز به توافق طرفین تعیین می‌شد. اما بعدها نقش دولت در تعیین مجازات‌ها بیشر شد و حاکمیت‌ها جایگاه خود را در مجازات‌ها تثبیت کردند.

شاید بتوان صلاحیت عام داوری را نیز با توجه به آموزه‌های این دوره از تحولات حقوقی تحلیل کرد که عدم وجود مقام صالح برای رسیدگی به دعاوی و نداشتن قدرت کافی برای اجرای احکام جزایی، و اصولاً عدم صلاحیت دولت‌ها برای مداخله در امور افراد جامعه، علت اصلی صلاحیت عام نهاد داوری و تراضی بزه‌کار و بزه‌دیده برای تعیین حَکَم ذکر کرد. (۴)

مبحث دوم: قراردادی شدن حقوق کیفری
از تحولات اخیر در حقوق کیفری، روند قراردادی شدن مجازات‌ها می‌باشد. در حقیقت ما در امور کیفر شاهد یک نوع عدالت تحمیلی هستیم و این مطلق‌انگاری در حقوق جزا، راه را برای جبران خسارت و تشفی خاطر بزه‌دیده و نیز اصلاح بزهکار بسته است.

بر همین اساس، تحول تازه‌ای در حقوق کیفری (به خصوص حقوق فرانسه) رخ نموده است  و مطابق قوانین آن، حدود دخالت بزه‌دیده‌گان در روند دادرسی مورد توجه قرار گرفته است. هرچند نظام کیفری فرانسه در پذیرش رضایت شاکی در تحقیقات مقدماتی مردد بوده است، اما در قوانین اخیر (مشهور به پِربِن که نام وزیر دادگستری فرانسه است) شاهد نوعی عدالت مذاکره‌ای، مصالحه‌ای یا سازشی هستیم.

این شیوه به عنوان راهکاری برای بازاجتماعی‌کردن مجرمین و اصلاح آنان در پیش گرفته شده است و بر مبنای آن می‌توان بر اساس نظر بزه‌دیده، اعمال مجازات یا نوع آن را مورد بازنگری یا تعطیلی قرار داد.

در قانون پِربِن، توسل به میانجی‌گری نیز به عنوان یکی از شیوه‌های جایگزین ترمیمی پذیرفته شده است. میانجی گری نوعی داوری است که در آن طرفین دعوت می‌شوند تا برای رسیدن به توافق مذاکره کنند. این روش نوعی عدالت توافقی است که دعوی با توافق دو طرف از فرآیند کیفری خارج می‌شود. (۵)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱  . الوسائل الشیعه؛ جلد ۴؛ صفحه‌ی ۵۱؛ حدیث ۱
۲  . مفتاح الکرامه فی شرح القواعد العلامه؛ م.۱؛ صفحه‌ی ۳
۳  . اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق جزای عمومی؛ صفحه‌ی ۶۲
۴  . همان
۵  . بوریکان، ژاک (Jacques Borricand) ؛ قراردادی شدن حقوق کیفری؛ صفحه‌ی ۵۸


حقوق شهروندی از منظر امام خامنه‌ای

رهبر فرزانه‌ی انقلاب اسلامی بارها رعایت شئون انسانی را در برخورد با مردم، چه در دستگاه قضا و چه در سایر نهادهای کشور تأکید کرده‌اند و مسئولین را به رعایت حقوق شهروندی فراخوانده‌اند. نام‌گذاری سال ۸۲ به نام سال «نهضت خدمت‌رسانی به مردم» و سال ۸۳ به نام سال «پاسخگویی سران سه قوه»، از توجه رهبری به حقوق مردم در برخورد با نهادهای دولتی حکایت دارد.

در دیدگاه مقام معظم رهبری، همه‌ی مردم از حقوق شهروندی برخوردارند. این امر به ویژه در مورد اقلیت‌ها و حتی در مورد افرادی که به نظام اسلامی اعتقادی ندارند، به صراحت آمده است.

آیت الله خامنه‌ای در دیدار نمایندگان هموطنان مسیحی و شماری از اسقف های اعظم کلیساهای ایران با ابراز خشنودی از احساس آرامش، امنیت و آسایش اقلیتهای دینی اعم از مسیحی، یهودی و زرتشتی در ایران افزوده‌اند: «در نظام اسلامی، همه از حقوق شهروندی برخوردارند.»

همچنین ایشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان، با تأکید بر اینکه اکثریت مردم و مسئولان به اصول نظام و انقلاب معتقدند، تصریح کرده‌اند:‌ «این اصول باید مبنای همکاری و اتحاد ملی قرار گیرد و اقلیتی هم که این اصول را قبول ندارند، به عنوان «شهروند» از حقوق عمومی برخوردار هستند.»

در لسان رهبر معظم انقلاب، حقوق شهروندی نباید به عنوان یک امر وارداتی تلقی گردد و نباید آن را به یک امر افراطی فرو کاست: «تأمین حقوق شهروندی و آزادی نیز به شکل صحیح و منطقی و نه «افراطی و تقلیدی» باید بعنوان دیگر شاخص های چشم انداز حرکت دهساله نظام و برنامه چهارم توسعه مورد توجه قرار گیرد.»


بازتاب فقر بر اینترنت


مطلب زیر را برای شماره‌ی اخیر نشریه‌ی حیات نوشته‌ام.

محمد صالح مفتاح: در یک بررسی کاملاً کلاسیک و آکادمیک، رسانه‌های سایبر «فقرا را کاملاً طرد و حذف خواهند کرد و آن‌چه بر اینترنت حاکم است، استفاده‌ی جامعه از آن نیست. بلکه مکانیزم بازار است.» (دکتر حمید ضیائی‌پرور-خردنامه‌ی همشهری-شماره ۲۰-آبان ۸۶) این نظر که در نگاه اول هم بسیار به حقیقت نزدیک می‌شود، تا حدی که تصور جمع میان این دو مفهوم همچون دو نقیض است و محال. اما آیا شکل دیگری هم می‌توان برای آن تصور کرد؟

بشاگرد و اینترنت
روزهای آخر دولت خاتمی که خبری مهم، اینترنت را با محرومین پیوند داد. رئیس‌جمهور در سفر به بشاگرد، از اتصال این منطقه به اینترنت خبر داد. بسیاری از دانشجویان عدالتخواه و نیز وبلاگ‌نویسان این خبر را پوشش دادند و آن را منتشر کردند. بسیاری آن را تبلیغاتی خواندند و بعضی دیگر هم با انتقاد از دولت، خواستار توجه به مسائل اساسی تر مردم محروم این منطقه شدند. ولی هرچه بود، نتیجه‌اش ساده بود: بشاگرد هم اینترنتی شد!

خیریه‌های وبلاگستان
یکی از مهمترین جلوه‌های توجه وبلاگ‌نویسان به فقرا، در برگزاری خیریه‌ها نمود پیدا کرده است. البته باید اشاره کرد که این در برنامه‌ها، همیشه ابتکار اولیه با وبلاگ‌نویسان اصلاح‌طلب بوده است. (در آن زمان وبلاگ‌نویسان حزب‌اللهی هنوز حضور جدی در فضای اینترنت نداشتند.)
نادر جدیدی که خود از پیش‌کسوتان وبلاگ‌نویسی و برگزاری این قرارهاست می‌نویسد: «قدیمی‌های وبلاگشهر، حتما پسر شیرازی معروف آن‌روزها را به خاطر دارند :آبی! وبلاگنویسی دوست‌داشتنی که نوشته‌هایش آن روزها در وبلاگستان طرفداران زیادی داشت. شاید بتوان او را بنیانگذار قرارهای خیریه وبلاگی نامید. روز هفتم اسفند سال۸۱، کلنگ قرارهای خیریه توسط آبی در وبلاگی با نام ۱۶اسفند زده شد. وی با همکاری احسان کیانفر و اکسیر، نخستین قرار خیریه وبلاگنویسان را به‌طور همزمان در شهرهای تهران، شیراز و مشهد راه‌اندازی کردند. این قرار، یکی از باشکوه‌ترین و به یادماندنی‌ترین قرارهای وبلاگی بود که یاد و خاطره‌اش هیچگاه از ذهن شرکت کنندگان محو نخواهد شد.» این برنامه با حضور بیش از دویست وبلاگ‌نویس، در پارک شفق برگزار شد. «فردای آن روز، وقتی مبلغ کمکهای نقدی بلاگرها به طور رسمی اعلام شد، همه را شگفت زده کرد: یک‌میلیون و دویست‌هزار تومان!»
قرار بعدی، کمک به زلزله‌زدگان بم بود. ۷ دی‌ماه ۸۲ پارک نظامی، قرار وبلاگ‌نویسان بود. این بار هم کمک قابل توجهی جمع شد: یک میلیون و دویست و ده‌هزار تومان!
جدیدی در ادامه می‌نویسد: «وبلاگنویسان باز هم بیکار نماندند و برای کمک بیشتر در روز ۲۶دی، بازارچه خیریه‌ای در سالن کانون پرورش فکری کودکان واقع در خیابان حجاب برگزار کردند که نظم و هماهنگی آن بار دیگر نشان داد، وبلاگنویسان می‌توانند کارهای گروهی را با موفقیت به سرانجام برسانند.»
قرار بعدی برای جمع‌آوری کمک برای معالجه‌ی یکی از وبلاگ‌نویسان انجام شد و خیریه‌ای هم برای کمک به او راه‌اندازی شد.
جدیدی در بررسی فعالیت‌های خیریه‌ای وبلاگ نویسان می‌نویسد: «موسسه خیریه پیام امید، هر ساله بازارچه‌ای برگزار می‌کند که بلاگرها جزو بازیگران اصلی آن هستند. برای اولین بار در تاریخ ۴اردیبشهت۸۲ بازارچه خیریه‌ای در خانه معلم (بالاتر از ونک) برگزار کرد که با استقبال حدود یکصد وبلاگنویس مواجه شد. به خاطر چنین استقبالی بود که این بازارچه‌ها تداوم یافت. دومین بازارچه این موسسه، در زمستان همان سال و بعد از افطار در کانون دانش آموزی رجایی، روبروی حسینیه ارشاد، با استقبال بیشتری روبرو شد. بازارچه سوم، رویداد شیرین دیگری بود که اردیبهشت۸۴ همراه شد با غرفه هله‌هوله فروشی وبلاگنویسان! هنوز طعم لواشکهای ترشی که در غرفه بلاگرها خورده‌ایم فراموشمان نشده است!»
قرارهای دیگری هم در ۲۲ اسفند ۸۲ در پارک نظامی و ۱۵ اسفند در پارک شفق برگزار شد. آخرین این قرارها هم در ۱۹ اسفند ۸۴ برای کمک به معلولان ذهنی موسسه خیریه وحدت، در پارک شفق برگزار شد. تفاوت این قرار با قرارهای پیش از آن، حضور جدی وبلاگ‌نویسان حزب‌اللهی بود که یکی از مهمترین حامیان برگزاری این برنامه بودند.

گلریزان اینترنتی
اون قدیم‌ترها، زورخانه‌های سنتی، علاوه بر ورزش‌های سنتی، اخلاق پهلوانی و انسان‌دوستی را نیز به افراد می‌آموختند. برنامه‌ای که هر از چندگاهی در این زورخانه‌ها بود، گل‌ریزان بود که در آن هرکس به تناسب توانایی‌اش، برای فرد نیازمند کمکی می‌پرداخت.
این برنامه‌ی انسان‌دوستانه در مدل امروزین‌اش در اینترنت ادامه یافته است. چندین بار پیش آمده است که یکی پا پیش گذاشته و برگزاری یک گلریزان اینترنتی را تقبل کرده است. خبر این برنامه‌ها، زود رسانه‌های دیگر را متأثر می‌کند و به خبررسانی وا می‌دارد. نمونه‌ای از این کارها را که وبلاگ فریاد سبز آغاز کرد، برای خانواده‌ای بود که به دلیل عدم توانایی در پرداخت اجاره‌بها، در خیابان زندگی می‌کردند.
نویسنده‌ی این وبلاگ می‌نویسد: «زن بینوا می‌گفت: “وقت قرارداد اجاره‌خانه که تمام شد، صاحبخانه که می‌بیند مستاجرهایش آهی در بساط ندارند، به بهانه اینکه در خانه باجناقم اتاقی برای شما ت
هیه کرده‌ام، اسباب و اثاث‌مان را بار ماشین کرد. وقتی از اطراف محل قدیمی‌مان دور شدیم، به ناگاه راننده ترمز کرد و به همراه صاحبخانه اسباب‌مان را بر روی خیابان خالی کردند و رفتند.” الان ده روزی است که در پیاده‌رو کنار دیوار مدرسه‌ای که نامش علی ابن ابیطالب(ع) است سکنی گزیده‌اند. روزها مرد درخانه (پیاده‌رو) نیست. سرکار است و شب‌ها …. تا کنون از طریق مساجد محل و شهرداری منطقه ۱۵ و کمیته امداد اقدام موثری انجام نشده است.»
هنوز ساعاتی از این نوشته‌ی وبلاگی نگذشته است که ده‌ها وبلاگ و سایت این نوشتار را بازنشر دادند. بسیاری افراد به این خبر، عکس‌العمل نشان دادند. امید مهدی نژاد، وبلاگ‌نویس، شاعر و طنزنویسِ متعهد در بخش نظرات نوشته است: «پیادگان زمین بر زمان سوارانند… دردمندی‌ات باعث شرمساری منِ بی‌درد شد. اما عاقبت در نهایت از آن مستضعفین است. فعلاً که حضرات کاری به این کارها ندارند. باید خودمان آستین بزنیم بالا. بالاخره وامی… کمک بلاعوضی… چیزی. با افشاگری دردی دوا نمی‌شه.»
بعضی‌ها هم به انتقاد از مسئولین پرداخته‌اند: «معلومه تو این مملکت چه خبره؟ این همه سایت و وبلاگ مطلب رو منتشر کردند. ولی هنوز این خانواده تو پیاده‌رو زندگی می‌کنند. بین این سایت‌ها هم که کلی سایت دولتی و مجلسی هم دیده می‌شه. مثلاً سایت رییس‌جمهور یا سایت الف که مال آقای احمد توکلی نماینده مجلسه. وای بر ما!»
اما در هرصورت، بعد گذشت ۴ روز از رسانه‌ای شدن این جریان، فرد خیّری با اجاره یک واحد مسکونی برای این خانواده، به پانزده روز کابوس پیاده‌رونشینی این خانواده پایان داد.
نویسنده‌ی وبلاگ هم نوشت: «سکوت و وعده و عیدهای توخالی برخی مقامات دولتی و نمایندگان مجلس که در روزهای اول قول مساعد داده بودند، ره به جایی نبست. در این میان توجه به نام برخی از سایت‌ها که مطلب زیر را انعکاس داده بودند، خالی از لطف نیست. این مورد حل شد، ولی بحران مسکن و فاصله طبقاتی ناشی از اقتصاد بیمار جامعه و آمارهای ده میلیونی از هموطنانی که در زیر خط فقر زندگی می‌کنند، هشدار بزرگی است برای همه‌ی ما که از این پس با صحنه‌های این‌چنینی بیشتری مواجه خواهیم شد. حقیر دست تک تک دوستانی را که در این گلریزان رسانه‌ای شرکت کردند و موجب انعکاس آن در سطح جامعه شدند، می‌بوسد و از خداوند متعال برای تمامی این دوستان، طلب برکت و رحمت می‌نماید. بی‌شک این حرکت را می‌توان به عنوان یک تمرین کوچک برای ادای دین قلم و رسانه به جامعه و وجدان جمعی تعبیر کرد. به امید روزهایی که در آن دست در دست یکدیگر کرامت انسان را به منزلت خدایی آن نزدیکتر سازیم.»

کاریکاتوریست‌ها به کمک می‌آیند؛ از هولوکاست تا اجاره‌خانه
«اواخر ماه مبارک بود که «مسعود شجاعی طباطبایی» عزیز زنگ زد و با صدایی گرفته و غمگین از آواره‌بودن یک خانواده، در حوالی خیابان کارون و قصرالدشت خبر داد و گفت: هرکاری می‌توانی بکن. خیلی تلاش کردم ، اما موفق نشدم. با دوستان دیگری هم که کاری از دستشان برمی‌آمد تماس گرفتم و آنها هم با گرفتن نشانی، قول دادند. دیروز دوباره مسعود زنگ زد. با توجه به گذشت زمانی در حدود ده روز از ماجرا، حدس زدم که کار به خوبی و خوشی فیصله پیدا کرده است، اما او گفت که هیچ‌کس کاری برای این خانواده که دو فرزند مدرسه‌ای دارند انجام نداده است و از اسکان موقت آنها در یک مسافرخانه خبر داد و باز هم گفت که اگر کاری از دست کسی بر می‌آید، انجام دهد. امروز در سایت «ایران کارتون» که بچه‌های کاریکاتوریست کشورمان متولی آن هستند عکس‌های این ماجرا را دیدم و به نظرم رسید با توجه به اینکه خیلی از ماه خدا و معنویت سرشار آن فاصله نگرفته‌ایم، لینک آن مطلب را در وبلاگ خودم بگذارم و از دوستان خوبم بخواهم که آنها هم لینک را در وبلاگ‌هایشان بگذارند و اگر از دست خودشان یا دوستان و نزدیکانشان بر می‌آید، کمکی کنند.» این‌ها را تقی‌دژاکام، در وبلاگ خود با نام «آب و آتش» منتشر کرده است.

نام «ایران کارتون»، پیش از این، نام هولوکاست را تداعی می‌کرد. چرا که با برگزاری مسابقه‌ی بین‌المللی کاریکاتور با موضوع هولوکاست، در صدر اخبار جهان قرار گرفت. اما این بار این سایت پیش‌قراول جمع‌آوری کمک برای یک خانواده‌ی بی‌خانمان شد. درسایت نوشته شده است: «می‌گویند دختران گل‌های بهشت اند، آنقدر لطیف که به اندک خشونتی پژمرده می‌شوند، شاید گلی را از باغچه بچینند، اما دیگر او را در زیر قدم رهگذران کوچه و خیابان رها نمی‌کنند، حتماً در گلدانی می‌گذارند تا دیگران هم لطافت و زیبایی او را ببینند. اما ما را که از باغچه کوچه‌مان بیرون انداختند، سهمی جز کنار کوچه و خیابان نداشتیم، سخت است که صاحبخانه‌ای بی‌رحم، اندک اثاثیه فرسوده خانه‌ای را بیرون بیندازد و بچه‌های خانه را آواره کوچه و خیابان کند، اما پدر توانی برای کار کردن وحمایت‌کردن نداشته باشد و دست‌های مادر که از شدت رختشویی درد می‌کند، این‌بار نتواند کاری از پیش ببرد. نمی‌دانم اگر نبود دست مهربان هنرمندی که مرا به بیمارستان رساند و برای خانواده در هم شکسته‌ام، اطاقی در مسافرخانه گرفت، قامتم یارای استقامت داشت یا نه؟ کاش شما هم یاری کنید و با کمک‌هایتان مرهمی بسازید برای زخم غرور شکسته پدر، جگر خونین مادر و شکستگی ساقه دل ما بچه‌ها که اثر
دیوسیاه بی‌سرپناهی شده‌ایم.»
این هم نمونه‌ی دیگری از همکاری سایت‌ها و وبلاگ‌نویسان برای کمک به محرومین جامعه بود، که معلوم نشد که آخرش به کجا انجامید، ولی نفس توجه و همکار هنرمندان، وبلاگ‌نویسان و انتشار این خبر در وب‌سایت‌های اینترنتی، توانست نیت خیر آن‌ها را نشان دهد.

جهادی‌ها روی خط
گسترش اردوها و سفرهای جهادی در میان جوانان و به‌خصوص دانشجویان، در اینترنت هم اثر داشته است. از وبلاگ‌های تخصصی برای اردوهای جهادی گرفته تا خاطره‌نویسی و تحلیل‌هایی در این‌باره در اینترنت پیدا می‌شود. نویسنده‌ی وبلاگ مشق شب در این‌باره می‌نویسد: « اردوی جهادی … با شنیدن این عبارت، اولین چیزی که به ذهنت می‌رسد این است که می‌خواهی بروی یک روستا یا ده کوره با شرایطی به معنای تام کلمه، سخت و صعب. دمای هوا یا خیلی گرم است یا خیلی سرد. دور از خانواده و دوست و همکار و موبایل و اینترنت.»
سروش در وبلاگش با عنوان «وب‌نوشت دنج» از خاطراتش نوشته است: «جزیره‌ی جنوبی، مسجد نداشت و به جایش دو حسینیه داشت. یک حسینیه که قدیمی بود و ابالفضل نام و حسینیه‌ی تازه‌ای که به نامِ مادرِ سادات، زینت گرفته بود و عضوِ شورایِ روستا می‌گفت که یک زنِ کویت‌نشین دارد می‌سازدش. زنِ کویت‌نشینِ خیلی پول‌دار. شورایِ روستایی، روی “خیلی”، خیلی تاکید می‌کرد. می‌گفت کارفرما تا همین اکنونش دوازده میلیون تومان پول از همان کویت‌نشین گرفته است. دوازده میلیون هم به حسابِ این منطقه خیلی خیلی زیاد است. من حساب و کتاب سرم نمی‌شود؛ اما می‌گفتند با دوازده میلیون می‌شود خیلی چیزها ساخت. می‌شود ساختِ مسجدِ محل را با شرافت تمام کرد و می‌شود ….»
بسیاری از تشکل‌ها هم درباره‌ی اردوهای خود در وبلاگ‌ها اطلاع‌رسانی می‌کنند: «اردوی جهاد علمی منطقه بشاگرد»، « اداره فرهنگی کمیته امداد بشاگرد»، « در جستجوی اصل جهادی»، « وبلاگ رسمی اردوهای جهادی خاکیان افلاکی- دشت آزادگان» و …
بعضی هم به آسیب‌شناسی پرداخته‌اند: «کسی که خود کت و شلوار آن‌چنانی و مارک‌های گران‌ قیمت می‌خرد و می‌پوشد، ‌به‌تر است در جهاد اکبر که جهاد نفس است بر خود پیروز شود و با یک‌دستِ رختِ ساده خود را هم‌درد طبقات ضعیف کند. حداقل در ظاهر.» این را نویسنده‌ی وبلاگ مدرسه‌ی ما نوشته است. دانش‌طلب می‌نویسد: « آن به اصطلاح کاخ‌نشین اگر بخواهد به داد کوخ‌نشینان و پابرهنگان برسد، در کاخ‌ننشستنش بیش‌تر از این جهادگری‌اش کمک می‌کند به خلق الله. اگر می‌خواهد جهادگر شود و به کوخ‌نشینان کمک کند و یاری رساند، به‌تر آن است که از آن بالا پایین بیاید و حداقل به جای کاخ‌نشینی و بالانشینی،‌تا حدی خود را به طبقاتِ اقتصادی پایین‌دست نزدیک کند تا درد آن‌ها را بفهمد. و گرنه با این مسخره‌بازی‌ها و با چند اردوی‌جهادی ساده رفتن، مشکلی حل نمی‌شود که نمی‌شود. فقط شاید عذابّ وجدانِ آن ‌آقای بی‌درد، تسکین یابد و بتواند چند روز دیگر را به خیالِ‌خدمت به فقرا رد کند.
برخی دیگر نیز از منظر دیگری به ماجرای اردوهای جهادی نگریسته‌اند. وبلاگ ماه عسل مجردها می‌نویسد:” اومده بودن پشت میله‌های پنجره. از پشت همون پنجره‌هایی که شیشه نداشت و نسیم خنک صحرا را مهمون صورتک‌های خسته ما می‌کرد، زل زده بودن توی چشم‌هامون…
چشم‌هاشون برق می‌زد. این اولین باری بود که توی مسجد نیمه ساخته نماز خونده می‌شد…. باز هم به چشم‌هاش نگاه کردم. توی چشم‌های اون پسرک، دنبال عکس یه قامت بلند می‌گشتم. یکی با یه عبای سبز که جلو همه جمعیت ایستاده…. صدای مکبر بلند شد: “قد قامت الصلوه…”
بلند شدم و نیت کردم: چهار رکعت نماز ظهر به امامت امام حاضر!”‍
از وبلاگ‌نویسان که بگذریم، نشریات الکترونیک هم به موضوع اردوهای جهادی پرداخته‌اند. نشریه‌ی الکترونیکی فصل نو که با رویکرد اجتماعی به مسائل می‌پردازد، نوشته است: « فعالیتهای عمرانی و فرهنگی انجام شده، به خصوص در منطقه بسیار محروم بشاگرد توسط دانشجویان و دانش آموزان دارای آثار پر خیر و برکتی بوده است که در درجه اول این فواید معطوف به خود دانشجویان است. دانشجویانی که به دور از غوغا های سیاسی بار سفر بسته و به محروم ترین مناطق ایران سفر می کنند تا بدون هیچ چشمداشتی گامی در جهت محرومیت زدایی بردارند. دانشجویانی که بهترین ایام سال یعنی عید نوروز را در به دور از زرق و برق تهران، در محروم ترین مناطق ایران می گذرانند.»
مجمع وبلاگ‌نویسان مسلمان هم خبر داده است که در آینده‌ی نه چندان دور، اردوی جهادی را ویژه‌ی وبلاگ‌نویسان برگزار خواهد کرد. اما مثل این‌که هنوز مقدماتش فراهم نشده است.

ادبیات در خدمت مستضعفین
هنرمندان و ادبای اینترنت هم در همراهی با محرومین بسیار فعال بوده‌اند. چه به نظم و چه به نثر، آثار خوبی در این باره در اینترنت تولید و منتشر شده است. به خصوص در این‌باره، نویسندگان متعهد و انقلابی بسیار نگاشته‌اند. کافی است تا وبلاگ‌هایشان را مطالعه کنید تا روح عدالتخواهی را که از میان تمام کلماتشان به مشام می‌رسد درک کنید.

چت‌های امدادی
همیشه در چت، نوشته‌های عاشقانه جابجا نمی‌شود. از مسائل سیاسی گرفته تا اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و شاید هم «امر خیر»ی در این میان اتفاق بیفتند! از طلب صلوات یا ختم قرآن بگیرید تا دعا برای یک بیمار، یا حتی یک نفر کلیه خواست
ه بود و … در محیط‌های پیام‌رسان یاهو می‌توان دید. یکی از این امور خیر، طلب صدقه است و کمک برای افراد نیازمند. فقط کافی است که یک نفر پا پیش بگذارد تا در یک لحظه صدها و هزاران نفر، «Send to all»اش کنند. خیلی موارد هم زود یک نفر تقبل می‌کند که مشکل را حل کند. این وسط این اینترنت‌بازان هستند که این آدم‌ها را به هم می‌رسانند و حتی اگر خود هم توانایی حل مشکل نداشته باشند، راهِ آن را هموار می‌کنند.

حرفه‌ای‌ها
در میان تمام کسانی که در اینترنت درباره‌ی فقر نوشته‌اند، بعضی‌ها حرفه‌ای‌ترند. سایت‌ها و وبلاگ‌های مرتبط با جنبش عدالتخواه دانشجویی، در این میان سابقه‌دارترند. سایت‌های خیزش، مستضعفین، میزان، مطالبه، عدالتخانه و عدالتخواهی از این نمونه سایت‌ها هستند. حلقه‌ی وبلاگ‌نویسان هم در این‌باره فعال بوده‌اند. به خصوص حلقه‌ی خیزشی‌های اینترنت در میان وبلاگ‌نویسان عدالتخواه جایگاه خاصی دارند. این حلقه را جمعی از مؤسسین و نویسندگان نشریه‌ دانشجویی خیزش ایجاد کرده‌اند. «حلقه‌ی خیزشی‌ها» عمر زیادی در فضای اینترنت ندارد. اما در همین مدت توانسته است با حدود ده وبلاگ، ادبیات خاصی را در مطالبه‌ی آرمان‌های انقلاب اسلامی و عدالتخواهی ایجاد کند.

اینترنت در ایران، بی‌تأثیر از سایر بخش‌های اجتماع نبوده است و مطالبات آرمان‌خواهانه و خیرخواهانه‌ی آنها، در نوشته‌ها و آثار اینترنتی هم مشهود است. اینترنت در ایران نخواسته است تا خود را از اجتماع جدا کند. بلکه خواسته است تا آنجا که ممکن است، ارتباط خود را با سایر اقشار حفظ کند و دغدغه‌ی رشد و کمال جامعه و افرادش را متجلی کند. آنچه در اینجا به آن اشاره شد، تنها بخشی از نمود مردم‌دوستی و توجه اهالی فضای سایبر است به محرومین و مستضعفین. هرچند که تا دنیای آرمانیِ بدون فقر، راه بسیاری در پیش است.

منابع:
mashgh.blogfa.com
www.fasleno.com
hamedtalebi.blogfa.com
khizeshiha.blogfa.com
madreseyema.blogfa.com
shalakhteh.persianblog.ir
www.adlroom.com
faryadesabz.blogfa.com
ab_o_atash.persianblog.ir
irancartoon.ir
mah-asal.blogfa.com


در باب ساماندهی سایت‌های اینترنتی

شنبه 16 فوریه 2008

ساماندهی سامان ندارد!

کسانی که با اینترنت سروکار دارند، پیام آشنای «مشترک گرامی، دسترسی به این سایت امکان‌پذیر نمی‌باشد» را بارهاو بارها دیده‌اند و چه بسا سایت‌هایی که تا دیروز دیده می‌شدند و امروز زیر تیغ فیلترینگ رفته‌اند. این موضوع بارها با نگاه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مطرح شده و مورد بحث و مجادله قرار گرفته است.

گسترش وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها در ایران و ضریب نفوذ بالای آن در ایران، زمینه‌های جدی را برای بحث‌های حقوقی نیز گشوده است. این امر با توجه به وارداتی بودن فناوری‌ها و زمینه‌های انحرافی که ‌می‌تواند ایجاد کند، موضوع نظارت بر محتوا و دسترسی‌ها را جدی‌تر از سایر رسانه‌ها کرده است. کاهش امکان شناخت منبع تولید و انتشار مطالب، باعث شده است تا ضرورت سیاست‌گذاری پیرامون حدود دسترسی به اطلاعات در شبکه‌ی جهانی اینترنت مورد توجه مسئولان امر قرار گیرد.

بر همین اساس هیئت دولت با تصویب آیین‌نامه‌ی ساماندهی فعالیت پایگاه‌های اطلاع‌رسانی (سایت‌های) اینترنتی ایرانی، دست به کار شد و طرح ثبت، نظارت و حمایت از سایت‌های اینترنتی را آماده کرد. ضرورت نگاه نظارتی بر برخی از سایت‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی، امری است اجتناب ناپذیر و مطلوب؛ به خصوص با توجه به این‌که حکومت ما حکومتی دینی است و دغدغه‌های تربیتی و فرهنگی در این نظام مورد توجه است؛ اما با وجود درک این ضرورت نمی‌توان چشم بر همه چیز بست.

تصویب این آئین‌نامه، سئوالاتی را ایجاد کرده که پیش از ورود به محتوا و توجه به فحوای متنِ آن، باید به آن پاسخ داد. مهمترین این سئوالات در باب منشاء مشروعیت و قانونی بودن این مصوبه‌ی دولت است. آیا واقعاً دولت حق وضع چنین آئین‌نامه‌ای را دارد و آیا این امر با جایگاه قوه مقننه در تصویب قوانین معارض نیست؟ آیا با اصل ۳۶ قانون اساسی مغایر نیست که حکم به مجازات و اجرای آن را فقط از سوی دادگاه و به موجب قانون می‌داند؟ و آیا اصولاً فیلترینگ یک مجازات محسوب نمی‌شود؟

توجه کنیم که برای برخی افراد فیلترشدن از بسیاری از مجازات‌ها هزینه‌دارتر است. برای کسی (یا گروهی) که هزینه‌ی میلیونی برای سایتی انجام داده است (فارغ از هدف و دیگر جوانب انگیزشی) و ساعت‌ها زمان برای آن صرف کرده است، فیلترشدن بسیار ناراحت‌کننده است. و این به معنی آن است که فیلترینگ یک مجازات است؛ چرا که ناقض یکی از حقوق انسان‌ها می‌شود که آن آزادی بیان و ابراز عقیده و نظر است. چگونه دولت به خود اجازه داده است که چنین مجازاتی را وضع کند؟

اصل ۱۳۸ قانون اساسی به دولت اجازه می‌دهد تا در حدود صلاحیت‌های اداری، تأمین اجرای قانون و تنظیم سازمان اداری وضع آئین‌نامه بپردازد. اما مطابق اصل ۱۵۶ قانون اساسی، رسیدگی‏ و صدور حکم‏ در مورد تظلمات‏، تعدیات‏، شکایات‏، حل‏ و فصل‏ دعاوی‏ و رفع خصومات‏ و اخذ تصمیم، نظارت‏ بر حسن‏ اجرای‏ قوانین، کشف‏ جرم‏ و تعقیب‏ مجازات‏ و تعزیر مجرمین‏ و اجرای‏ حدود و مقررات‏ مدون‏ جزایی‏ اسلام‏ را وظیفه‌ی قوه‌ی قضائیه می‌داند.

تعارض اصل تفکیک قوا با وضع چنین آئین‌نامه که ماهیت تقنینی دارد، چنان روشن و بدیهی است که دولت ماده واحده‌ای را به مجلس فرستاد تا بر اساس آن، مجلس شورای اسلامی، نظارت بر سایت‌های اینترنتی را مشمول قانون مطبوعات بداند. عدم تصویب این لایحه باعث شد تا وضعیت قانونی نظارت بر اینترنت باز دچار تعارض و اختلال شود. نمایندگان با توجه به این امر که صلاحیت دولت برای نظارت بر سایت‌های اینترنتی موجب بسته شدن فضای نقد می‌شود، از تصویب آن خودداری کردند.

قانون مطبوعات در ماده یکِ خود، نشریات الکترونیک را نیز مشمول این قانون قرار داده است. اما با این وجود معنای محصّلی را نمی‌توان از معنای این اصطلاح در قانون یافت. چرا که در زمان تصویب این قانون، نشریات الکترونیکی چنین گستره‌ای نداشتند. حتی آنچه امروز به عنوان نشریه‌ی الکترونیکی می‌شناسیم، در آن دوره وجود نداشته است. برخی هم برای رفع این اشتراک لفظ، عنوان «نشریه سایبر» بر این‌گونه نشریات نهاده‌اند. از سوی دیگر ماهیت تقنینی آئین‌نامه را در مقایسه‌ی آن با قانون مطبوعات نیز می‌توان دریافت. چرا که این مصوب دولت است و آن دیگری مصوب مجلس. در حالی که ماهیت هر دو یکی است.

در مقدمه‌ی آئین‌نامه به مصوبه‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی استناد کرده است. اما این مستند نیز خالی از اشکال نیست. چرا که این شورا مطابق شرح وظایفش، حق قانون‌گذاری ندارد؛ بلکه کارکرد این شورا سیاست‌گذاری است و نه ورود به مصادیق. اما ماهیت مصوبه‌ی این شورا درباره‌ی نظارت بر سایت‌های اینترنتی ماهیت تقنین دارد.

از سوی دیگر نگاهی به مصوبات جلسات ۴۸۲ تا ۴۸۶ شورای عالی انقلاب فرهنگی (که در ابتدای آئین‌نامه به آنها استناد شده است) نشان از این دارد که یا اشتباهی در نگارش صورت گرفته، یا آن‌که مصوبات مرجوع‌الیه، محتویاتی دارد که به اطلاع عموم نرسیده است یا آن‌که منظور مباحثی است که در جلسات مطرح شده است، ولی به تصویب رسمی نرسیده است، که در هریک از این صورت‌ها، نمی‌تواند به عنوان عامل صلاحیت‌دهنده به دولت برای وضع آئین‌نامه مدنظر قرار گیرد.

ضمن آن‌که از همه‌ی این موارد که بگذریم، اگر ساماندهی به همان معنایی باشد که این آئین‌نامه ذکر کرده است (یعنی شامل ثبت، حمایت و نظارت باشد)، بخش حمایتی آن، واقعاً مغفول است و باید همان‌گونه که راه‌کارهای نظارتی را به دقت مشخص کرده است، نوع و شکل حمایت‌ها را نیز معین کند. ضمناً توجه به اصول ۸ و ۹ قانون اساسی نشان می‌دهد که آئین‌نامه‌ی مذکور سد راهی است برای اجرای این دو اصل.

این موارد صرفاٌ ایرادات شکلی است و از اشکالات محتوایی و اشکالات اجرائی این آئین‌نامه در جای خود قابل طرح و بررسی است. به عنوان مثال مطابق ماده‌ی ۸ آئین‌نامه، کارگروه تعیین مصادیق پایگاه های غیر مجاز اینترنتی، مرکب از وزیران فرهنگ و ارشاد اسلامی، اطلاعات، ارتباطات و فناوری اطلاعات و دادگستری است. درحالی که بعید به نظر می‌رسد که باتوجه به گستردگی حوزه‌ی نظارتی این آئین‌نامه هر چهار وزیر محترم با شرکت در جلسات تصمیم گیری کنند.

این‌گونه طرح‌های کارشناسی نشده، می‌تواند اجماع مخالفین را در برابر دولت ایجاد کند. چنان‌چه این امر در مخالفت‌های جدی و رسمی بسیاری از سایت‌ها با این طرح مشاهده شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مطلب را در روزنامه‌ی تهران امروز منتشر کرده‌ام


سیاست قضایی مناسب در مواجهه با رسانه‌ها

پنج‌شنبه 14 فوریه 2008

  متأسفانه قانونگذار ما علی‌رغم پذیرش کلی اصل آزادی بیان و حق دسترسی آزاد به اطلاعات، متأسفانه، رویه‌ی مشخص و ثابتی را در قبال رسانه‌های مختلف در نظر نگرفته است. گاه به نظارت پیش از انتشار امر کرده و گاه دسترسی را به طور کامل آزاد نهاده است؛ گاه ممنوعیت کلی را الزامی کرده است و گاه ممنوعیت جرئی.

  اما این قوانین متعارض دیگر نمی‌تواند کاربرد داشته باشد. به خصوص با ظهور و گسترش اینترنت، مرز میان رسانه‌های مختلف بسیار کم شده است و گاه در ترکیب با هم توانسته‌اند رسانه‌های تازه‌ای را ایجاد کنند. متون، عکس، کاریکاتور، فیلم، صوت و … همه در کنار هم در اینترنت قابل دستیابی است. با بسته شدن یک نشریه چاپی، در بسیاری از موارد، همچنان سایت‌های مرتبط با آن نشریه در فضای مجاز ادامه‌ی حیات می‌دهند.

  در بسیاری از موارد نیز شناسایی منبع غیرممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. گسترش هویت مجازی در میان کاربران اینترنت در سال‌های اخیر افزایش داشته است و سایت‌های منتشر کننده‌ی مطالب غیر قانونی، از دست مأموران قانون گریزان‌اند.

  امروزه دیگر نمی‌توان به راحتی بر منابع اطلاعات تسلط یافت و آن را محدود کرد. چرا که دیگر حتی شناسایی او هم گاه ناممکن خواهد بود. مرزها و حاکمیت‌ها دیگر نمی‌توانند برای مطالب منتشره در اینترنت محدودیت ایجاد کنند.

  درباره‌ی ماهواره هم می‌توان همین صحبت‌ها را به میان کشید و از عدم موفقیت قانون در جلوگیری از دسترسی مردم (و به خصوص جوانان) به آن سخن گفت. طبق یک آمار رسمی، بیش از ۲۰ درصد جوانان کشور به ماهواره دسترسی دارند که این آمار در میان مردان بیش از زنان است.  همچنین میان استفاده از اینترنت و سطح علمی افراد نیز رابطه‌ی مستقیم بر قرار است، هرچه تحصیلات بالاتر، نرخ دسترسی به اینترنت هم بالاتر است. در دنیای امروز هم نمی‌توان دروازه‌ها را به روی خود ببندیم. فرهنگ از روی دیوار و پنچره‌ها و از آسمان بر سرمان نازل می‌شود.

  به نظر می‌رسد دولت‌هایی که کشورشان و فرهنگ‌شان مورد هجوم بیگانه‌گان قرار گرفته است، باید به سمت حمایت از رسانه‌های مورد قبول و در راستای فرهنگ خود بروند و در تقویت آنها بکوشند. همان‌گونه که آئین نامه‌ی ساماندهی سایت‌های اینترنتی هم به درستی این امر را تشخیص داده است و حمایت را نیز در کنار نظارت آورده است.

  همچنین باید توجه داشت که دولت‌ها حق ندارند در مورد دسترسی مردم به اطلاعات، هر آنچه خود می‌پسندند را ملاک عمل قرار دهند. چرا که این حق افراد جامعه است و سلب آن نیز باید با سازوکار خاصی باشد که در بسیاری موارد قابل انجام نیست. این امر باعث شده است تا سالها کشور ما را به عنوان ناقض حقوق بشر معرفی کنند و او را در لیست سیاه قرار دهند و از بسیاری حقوق محروم شود.

  در پیش گرفتن یک سیاست واحد در برابر همه‌ی رسانه‌ها یکی دیگر از نیازهای دنیای امروز است که دولت را موظف می‌کند تا قانونی جامع برای تمام رسانه‌ها تنظیم کند تا ضمن حفاظت از حقوق فرهنگی و عمومی اجتماع، حقوق افراد و گروه‌ها نیز مصون از تعرض بماند.