بایگانی ماهانه ‌

در دفاع از شهردار خوب شهرمان

پنج‌شنبه 24 جولای 2014

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، محمدصالح مفتاح در صفحه اجتماعی خود نوشت:

الف- سال ۹۰ در سایت تریبون مستضعفین، بخشی دیده نشده از سخنان رهبر معظم انقلاب را منتشر کردیم که در آن خطاب به  اعضای شورای شهر و شهردار تهران (که در آن زمان، احمدی‌نژاد بود) به‌تاریخ ۱۳/۱۲/۱۳۸۴، ضمن اشاره به اینکه منشی‌گری زنان اغلب با تسلط مردانه همراه بوده است با منشی زن مخالفت کرده بودند. ایشان گفته بودند: «جاذبه جنسی یکی از بزرگ‌ترین دام‌هاست؛ مراقب باشید! من با کسانی که به‌عنوان به‌کارگیری زن، منشی زن استخدام می‌کنند، مخالفم. زنان در دستگاه‌ها مختلف این همه کارهای خوب دارند انجام می‌دهند و مدیریت‌های خیلی خوب انجام می‌دهند. بزرگ‌ترین مشکل هم آن حالت سیطره مردانه بر زن است. این را به‌خصوص زن‌ها بیشتر باید بدانند. و لا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ در قرآن می‌گوید، برای اینکه مرد ـ که جنس متجاوز و شروع‌کننده است ـ قدرت پیدا نکند، زن نباید در مقابل او خضوع کند؛ خضوع در زبان و سخن گفتن. می‌بینیم این‌ها اسرار است و در این‌ها رازهای بزرگ هست؛ اما ما متأسفانه همین‌طور غافل از این‌ها عبور می‌کنیم و نمی‌فهمیم. ابزار، یعنی وسیله مردم برای رفتن به‌سمت گناه؛ آن حالت تجاوزطلبی و افزون‌خواهی و اقدام و ابتکار اوست؛ ابزار زن و کمک زن در رفتن به‌سمت گناه، حالت وادادگی و خضوع و تواضع اوست؛ لذا تکبر حرام است؛ اما برای زن‌ها در مقابل مرد بیگانه، جزو چیزهایی ممدوح است که متکبر باشند. این حالت در بعضی از مشاغل به کلی از بین می‌رود؛ مثل همین منشی‌گری و مستخدم بودن زن. غیر از تسلط مردانه، چنین حالتی وجود ندارد. در منشی‌گری، ازاین‌قبیل وجود دارد و حالا من این را مثال زدم.»

در زمان انتشار، بازتاب‌های تند و شدید رسانه‌ای ایجاد شد.  اما خوشحالم که اکنون شهردار محترم شهرمان این حرف را به دستورالعمل اجرایی تبدیل کرده است.

ب- یکی از دستورات زمین‌مانده رهبری از زمان شهرداری آقای کرباسچی تا کنون، تجمیع بودجه‌ها و برنامه‌های فرهنگی در سازمان فرهنگ‌هنری شهرداری بوده است و اداره این سازمان تحت مدیریت هیات امنا باشد که اعضای آن «شهردار تهران، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، رئیس سازمان صدا و سیما، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، وزیر آموزش و پرورش، رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران» هستند. بر اساس این چارچوب شهرداری موظف است درصدی از درآمد خود را به فعالیت فرهنگی اختصاص دهد که باید در نهادی نسبتا مستقل تحویل شود. اما همواره شهرداران تهران علاقه داشته‌اند تا فعالیت‌های فرهنگی را خودشان با نظر خودشان پیگیری کنند و تحت نظارت نهادهای دیگر نباشند. به همین دلیل هم بوده است که به توسعه معاونت اجتماعی‌فرهنگی خود مشغول بوده‌اند. به گونه‌ای که حتی در همین سال‌های اخیر هم بودجه معاونت اجتماعی شهرداری شاید ده برابر سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری بوده باشد.
شنیده‌ام که شهرداری تهران در دوره جدید سعی در تجمیع بودجه و برنامه‌های فرهنگی در سازمان فرهنگی‌هنری شهرداری تهران دارد. باشد که این مهم در زمان حضرت ایشان سامان یابد و معاونت اجتماعی دیگر محمل قانون‌گریزی و مباشرت شهرداری در فعالیت‌فرهنگی در شهر نباشد.‎


فکر انقلاب اسلامی و آدرس‌های غلط

انقلاب اسلامی

چندی قبل در وبلاگم نوشتم که عوارض اندیشه فردید چیست و با آن تصویر نشان دادم که نتایج حاصل از این اندیشه همخوانی با نظام اندیشه‌ای اسلامی ندارد. هرچند آن نوشته در صدد بیان دلایل رد یا تایید بر محتوای آن اندیشه‌ها نبود. این امر فقط در فردید خلاصه نشد و در کسانی که مسیر او را ادامه دادند نیز مشهود بوده است.

چند روز پیش نوشته‌ای از دکتر رضا داوری اردکانی دیدم که در آن به صراحت گفته بود شعار مرگ بر آمریکا به دلیل عدم توسعه‌یافتگی سر داده می‌شود و عجیب آن است که این نوشته در نشریه‌ای درج شده بود که ذیل حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و با بودجه بیت‌المال منتشر می‌شود. شاید این نظر قائل و یا حامیانی داشته باشد، که کم هم نباشند، اما عجیب است که وقتی تلاش می‌شود انقلاب اسلامی ذیل این اندیشه‌ها به مردم عرضه شود یا گفته شود که این اندیشه در چارچوب انقلاب اسلامی می‌گنجد! چه برتر اینکه این افراد را به عنوان عالمان و چهره‌های انقلاب اسلامی جا بزنند.

همین است که این اندیشه هیچ‌گاه در پیچ‌های تاریخی و نقاط عطف انقلاب اسلامی در آن حضور نداشته است و با انقلاب اسلامی همراهی نکرده است. از تحقق سیاسی انقلاب در سال ۵۷ گرفته تا دفاع مقدس و تا همین سال ۸۸ که تمام قد از میرحسین موسوی حمایت کردند. هیچ‌گاه این جریان فکری با اولویت‌های نظام اسلامی که در سخنان رهبران آن متجلی بوده است همراه نشده است و برای آن نظری ارائه نکرده است و فقط به پس‌فردا دل‌خوش کرده است و انقلاب اسلامی امروز را واگذاشته است. بگذریم از این‌که جهان آرمانی آنها هم معلوم نیست نسبتی با دنیای آرمانی ما داشته باشد.

چرا غرب‌شناسی رواج یافت؟

یک برداشت روان‌شناختی از این اندیشه دارم که نمی‌دانم چقدر درست باشد. وقتی نگاه می‌کنم رشد جریان غرب‌ستیز و کسانی که به غرب به عنوان موضوع اصلی می‌نگرند، دهه هفتاد نقطه عطف است. یعنی دقیقا دوره بعد از جنگ و دوران سازندگی و بعد هم اصلاحات. یعنی زمانه‌ای که التقاط جولان می‌داد. و کشور نتوانسته بود هنوز در سطح یک کشور راقی و پیشرفته در دنیا مظرح شود. توسعه‌ای در کشور در حال تحقق بود که نسبتی با اندیشه‌های اسلامی و آرمانی نداشت. جریان حزب‌اللهی به دنبال نظریه‌سازی برای این اتفاق بود. شهادت شهید آوینی این زمینه را فراهم ساخت تا با وجاهت چهره‌ی او، اندیشه‌های این جریان رو بیاید. و آنها از آوینی پل ساختند به فردید و داوری و هایدگر. و حالاهایدگر مفسر جبهه فکری انقلاب اسلامی شده است! و اگر شهیدی آوینی (آن هم نه همه‌ی آوینی، بلکه آوینی ِ «توسعه و مبانی تمدن غرب») نبود، فردید و داوری و معارف و امثال آنها توان مرجعیت فکری نداشتند.

متاسفانه جریان دشمن‌شناسان دوست‌فراموش هم‌چنان می‌تازند و به‌جای اسلام‌شناسی، غرب‌شناسی را اولویت می‌دانند و با نقد غربی بر غرب، می‌خواهند ترجمانی از اسلام ارائه کنند که از آن برداشت‌ها برآمده است و به تعبیر دیگر اسلام‌شناسی‌شان فرع بر غرب‌شناسی است. اندیشه هایدگر و فردید همچون عینکی است که بر چشم این جریان نشسته است و به جای اصالت‌دادن به اسلام اصالت به غرب و مدرنیته داده شده است. خیلی از همین افراد وقتی کسی از نظام اندیشه‌ای امام خمینی، شهید مطهری یا آیت الله خامنه‌ای سخن می‌گوید به شخص‌پرستی متهم‌اش می‌کنند، اما همان‌ها به اندیشه‌های داوری و فردید و هایدگر ایمان دارند! از این‌روست که اسلام التقاطی به جای اسلام ناب گاهی می‌نشیند.

و متاسفانه‌تر آن‌که این جریان فکری در صدد تخطئه و به حاشیه راندن اندیشه‌های امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای، شهید مطهری و شهید بهشتی و سایر کسانی است که متفکران واقعی و در متن انقلاب اسلامی بوده‌اند. باید ترسید از اینکه مصداق آن سخن امام خمینی باشند که: «اکنون شنیده مى‌‏شود که مخالفین اسلام و گروه‌هاى ضدّ انقلاب در صدد هستند که با تبلیغات اسلام‌شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهى ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهّد توصیه مى‏‌کنم که کتابهاى این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه‌‏هاى غیر اسلامى فراموش شود.»

پی‌نوشت:

۱- اللهم انی اعوذ بک من علم لاینفع

۲- بعضی‌ها چنان درباره اندیشه انقلاب اسلامی سخن می‌گویند، انگار نه انگار که از یک موجود حقیقی در بیرون سخن می‌گویند که جوانب و اقتضائات و چارچوب‌هایی دارد. هرچیزی را به اسم انقلاب اسلامی به خورد دیگران می‌دهند؛ فرقی هم نمی‌کند پوپری باشد یا هایدگری!


حُسن ظن به مثابه دوای سیاست‌زدگی

شنبه 19 جولای 2014

سیاست‌زدگی

۱- انتخابات‌زدگی و سیاست‌زدگی هم مرض است، مثل غرب‌زدگی یا شرق‌زدگی. مرحوم جلال آل‌احمد می‌گفت: «غرب‌زدگى مى‌گویم هم‌چون وبازدگى. و اگر به مذاق خوش‌آیند نیست، بگوییم هم چون گرمازدگى یا سرمازدگى. اما نه. دست کم چیزى است در حدود سن‌زدگى. دیده‌اید که گندم را چه طور مى‌پوساند؟ از درون. پوسته‌ى سالم برجاست اما فقط پوست است، عین‌‌ همان پوستى که از پروانه‌اى بر درختى مانده. به هر صورت سخن از یک بیمارى است. عارضه اى از بیرون آمده. و در محیطى آماده براى بیمارى رشد کرده.» حالا باید ما هم از عارضه انتخابات‌زدگی حرف بزنیم. یه جور بیماری و مرض که عین خوره فرهنگ سیاسی ما را می‌خورد!

۲- در کشور ما تقریبا به طور متوسط سالی یک انتخابات داشته‌ایم و داریم. یعنی هنوز کشور از فضای یک انتخابات به در نیامده انتخابات بعدی پیش رو است. یا ریاس جمهوری  یا مجلس شورای اسلامی یا خبرگان و یا شوراها. این بین هم انتخابات میان‌دوره‌ای را اگر اضافه کنیم، تعدادشان بیشتر هم می‌شود. یعنی فضای کشور معمولاً انتخابات زده است.

۳- در بسیاری از تحلیل‌ها، با اصالت قدرت و نه خدمت، هر فعلی را بر قدرت‌طلبی حمل می‌کنند و هرگونه خدمتی را با انتخابات تحلیل می‌کنند. هرچند اغلبیت شاید بر صحت این نوع نگاه حکایت کند، اما با نگاه دینی نباید فعل برادر مومن را حمل بر سوء کرد؛ اصلا میزان‌الحکمه بابی دارد به نام «وجوب حمل فعل المؤمن على الخیر»:

الإمام علی (علیه السلام): «ضع أمر أخیک على أحسنه حتى یأتیک منه ما یغلبک، ولا تظنن بکلمه خرجت من أخیک سوءا وأنت تجد لها فی الخیر محملا» ( أمالی الصدوق – جلد ۸ صفحه ۲۵۰)

عنه (علیه السلام): لا تظنن بکلمه خرجت من أحد سوءا وأنت تجد لها فی الخیر محتملا (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ۱۹ / ۲۷۷)

عنه (علیه السلام): من عرف من أخیه وثیقه دین وسداد طریق فلا یسمعن فیه أقاویل الرجال، أما أنه قد یرمی الرامی وتخطئ السهام (شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ۹ / ۷۲)

رسول الله (صلى الله علیه وآله): اطلب لأخیک عذرا، فإن لم تجد له عذرا فالتمس له عذرا (البحار: ۷۵ / ۱۹۷ / ۱۵).

به نقل از میزان الحکمه – جلد ۲ – صفحه ۱۷۸۴

در تحلیل سیاسی، معمولاً حسن ظن جایی ندارد و تجسس زیربنا است! به قول خودشان واقع‌بینی! حالا شما اسمش را هرچه می‌خواهی بگذار! و اصلاً حسن‌ظن معنی‌اش را ساده‌اندیشی می‌دانند.

۴- همین نگاه بدبینانه (یا واقع‌بینانه) در بسیاری از موارد دعواهای بی‌حاصلی را باعث می‌شود. نقد جریان رقیب در انتخابات قبل یا انتخابات بعد، همیشه در چارچوب انتخابات تحلیل می‌شود. گسترش این نگاه سیاست‌زده، بسته شدن راه گفت‌وگو را به دنبال دارد. حرف‌ها گفته می‌شوند، اما شنیده نمی‌شوند! قبل از شنیده‌شدن «ما قال»، «من قال» موضوعیت می‌یابد.

۵- به دلیل همین سوء برداشت در فرهنگ سیاسی است که برخی توصیه می‌کنند برای آنکه حرف‌هایتان موثر باشد باید از قدرت کناره رفت. باید تضمین داد که ما خود در عرصه قدرت ورود نمی‌کنیم و نه از کسی صریحاً حمایت می‌کنیم و نه خودمان حرکت ایجابی در امر سیاسی انجام خواهیم داد. همین حساسیت، باعث شده است که جماعتی از روشنفکران حزب‌اللهی با هرگونه حضور در قدرت رسمی خداحافظی کنند تا مگر انگ قدرت‌طلبی به آنها نچسبد. (مثالش برادرمان دکتر عماد افروغ است.)

۶- فرهنگ سیاسی ما نیاز به بخش قابل توجهی از حسن ظن دارد. حتی اگر می‌دانیم رقیب سیاسی ما برای قدرت‌طلبی کار کرده است، باید فعل او را حمل بر احسن کنیم و آن را خدمت بدانیم. اگر رقیب ما را نقد می‌کند، حتی اگر از تلاش او برای دستیابی به مناصب هم مطلع‌ایم، باید حمل بر نصیحت و خیرخواهی کنیم. این‌گونه خواهد بود که گفت‌وگو شکل می‌گیرد و می‌توان به اصلاح امید داشت.