تکنیک مصاحبه دو
نباید پست قبلی را اینجوری مینوشتم و از خودم تعریف میکردم. یا استاد را مسخره یا دستِ کم میگرفتم. به خصوص که من هم در کار مصاحبه خیلی نابلدم!
دیروز مصاحبهی دیگری را با دکتر میرمحمدصادقی انجام دادم. دربارهی جرم سیاسی. کلاً ضایع شدم. اصلاً اختیار صحبتها دستِ من نبود. استاد گفتوگو را خودش از جایی شروع کرد و به جایی که میخواست هدایت کرد. دستم را خوانده بود و خودش قبل از پرسش وارد بحث میشد و بحثهای نصف و نیمه و پراکندهای درآمده است.
آخرش هم گفت چند نکتهی دیگر هم مانده است که در میان بحث جاشون بده!
اشتباه از خودم بود. باید بیشتر حواسم میبود که با سخنگوی سابق ِ قوهی قضائیه که میخواهم صحبت کنم، آن هم دربارهی موضوعی که در دانشگاه استادم بوده است، باید بیشتر و با وسواس بیشتری تلاش کنم. وقتی استاد خود به حواشی موضوع واقفتر است، باید بتوانی مدیریت گفتوگو را جوری در دست بگیری که جهت و سمت سئوالات حفظ شود.
حالا من ماندهام و یک ساعت حرفهای استاد که باید ویراسته و پیراسته شود. از همهجای مصاحبه سختتر، بخش پیادهکردن متن از روی نوار یا رایانه است که آدم را پیاده میکند، حسابی!!