بایگانی ماهانه ‌

نگاهی آسیب‌شناسانه به مشاورین جوان

چهارشنبه 29 جولای 2009

البته می‌دانم که سردبیر نخوانده است یا به اغماض به نوشته‌ام نگاه کرده، اما خب شاید هم واقعاً خواسته‌اند تا نهادی به نام «مشاورین جوان» در روزنامه‌ی ایران نقد شود. قبلاً هم قرار بود برای روزنامه‌ی ایران ویژه‌نامه‌ی در این باره تهیه شود. بخش زیادی از مصاحبه‌ها را هم خودم انجام دادم. اما قضا و قدر دست به دست هم دادند تا نه تنها ویژه‌نامه منتشر نشود، مطالب آماده شده هم گم شود – و البته این خود دلیلی بر تشکیلات و نظم سازمانی مشاورین جوان است!- و این‌ها چیزهایی است که یادم مانده بود از آن مباحث و نوشته‌ها.
به هرحال این نوشته را برای روزنامه‌ی ایران نوشتم و منتشر شد. البته بیشتر به کنایه خواستم تا حرف‌م را بزنم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…

* * * * * * * *

مشاورت با طعم طراوت

سابقه‌ی مشاورین جوان به پنج‌سال پیش می‌رسد. آن زمانی که دکتر احمدی نژاد سکان شهرداری تهران را در دست گرفته بود. در آن زمان، با درک کمبود نیروهای جوان و متعهد در سطوح میانی و بالای شهرداری تهران با هدف تربیت نیروهای متعهد و متخصص شکل گرفت. در قالب این طرح حدود پانصد نفر از جوانان متعهد، از فارغ‌التحصیلان (یا افراد قریب به فراغت از تحصیل) در دوره‌هایی حاضر شدند و ضمن آموزش مسائل مختلف مدیریت شهر و مدیریت کلان، به کسب تجربه مشغول شدند.
اکثر این دانشجویان تحصیل را دانشکده‌های فنی دانشگاه‌های تهران گذرانده بودند. از همین رو فضای این دانشکده‌ها و مباحث به درون مشاورین جوان راه یافت. و کم کم نضج این اندیشه باعث شد تا مشاورتی برای همین منظور ایجاد شود. و در ادامه‌ی راه، ارتباط با دانشجویان و تشکل‌های دانشجویی به عنوان یکی از راهبردهای این مشاورین برگزیده شد تا ایده‌های تازه و جوانانه را به بدنه‌ی اجرایی و مدیریتی شهرداری تهران برسانند.
به مرور زمان، جماعتی از این جوانان، با کسب آوزش‌ها و تجارب، به سطوح مدیریتی شهری دست یافتند و تا سطح ریاست شهرداری نواحی و معاونت شهرداری‌های مناطق دست یافتند. هرچند که از جهت کمّی توفیق چندانی نبود، اما شکسته‌شدن چرخه‌های بسته و تزریق جوانان به این سیستم، خود موفقیتی ارزشمند محسوب می‌شد که نوید حرکتی رو به جلو را می‌داد.

هجرت از شهرداری به دولت
انتخابات ریاست جمهوری نهم، عرصه‌ی کارزار جوانانه‌ای شد. همین جوانانی که به دلیل قرابت با دکتر احمدی‌نژاد جذب سیستم مشاورین جوان شده بودند، سفیرانی شدند تا رایحه‌ی خوش خدمت ِ احمدی‌نژاد را به دیگران برسانند. همین جوانان بودند که توانستند در برابر بزرگان سیاست قد علم کنند و گفتمان احمدی را نشر دهند.
با تشکیل دولت نهم، بسیاری از مشاورین جوان هم به دولت آمدند، تا باز رایحه‌ی خوش خدمت در دولت بوزد. برخی هم در شهرداری ماندند و از میان‌شان کسانی هم به مسئولیت‌های بالایی چون شهرداری ِ مناطق یا معاونت شهرداری تهران دست یافتند. شهردار جدید هم از مدیران جوان، استقبال کرد.
هرچند مشاورین جوان در معرفی کابینه‌ی تازه نقش فعالی را ایفا کردند، اما با آغاز به کار دولت نهم، به حاشیه رانده شدند. نبود ظرفیت قانونی و مشخص نبودن کارویژه‌ی اختصاصی آنها، باعث شد که هرکدام بر اساس روحیه و توانایی شخصی کاری را بر عهده بگیرند. و از همین رو فعال‌ترین مشاورین جوان هم کسانی بودند که از جهت توانایی‌های خود و البته میزان هماهنگی با مدیر مربوطه توانستند امور را پیش ببرند. در دوران شهردای، دکتر احمدی‌نژاد شخصاً موضوع مشاوران جوان را پیگیری می‌کرد که با ورود به دولت این رابطه منقطع شد و مشاورین جوان به دلیل عدم هماهنگی ساختارها با آن‌ها به حاشیه رفتند.
اشکال عارضی دیگر، به تشکل‌های دانشجویی و آرمان‌خواه وارد شد و آن عبرت بود از معطوف شدن به قدرت. یعنی کسانی با این نگاه که تشکل‌های دانشجویی سکوی پرتاب آنها به مدیریت‌های کلان و مشاورت‌ها بالا ست، به این مجموعه‌ها وارد می‌شند و با فرصت‌طلبی شهوت قدرت ِ خود را در پوششی از شیفتگی به خدمت پنهان می‌داشتند.
پارامترهای زیادی برای موفقیت مشاورین جوان دخیل شد. اگر در وزارتخانه یا سازمان، وزیر یا رئیس به نیروی جوان اعتقاد داشت، و اگر مشاور با او هماهنگ بود و اگر توانا بود، آنگاه می‌توان به موفقیت او امیدوار شد، و گرنه امیدی به موفقیت نخواهد بود.
فنی بودن رشته‌های تحصیلی جوانان مشاور، از دیگر آسیب‌هایی بود که بر این نظام وارد شد. عموم مشاوریان از طریق ارتباطات شخصی و گاه تشکیلاتی انتخاب شدند، اما سهم دانشجویان علوم انسانی در این میان به حدی کمرنگ بود که شائبه‌ی عدم اعتقاد به علوم انسانی از سوی برخی افراد را تقویت می‌کرد.
سیاست همیشه حاشیه‌ی اصلی حرکت‌های مشاوران جوان بوده است و انگشت اتهام به سمت این مجموعه بوده است. حتی اگر بیشترین دقت‌ها هم ملحوظ داشته می‌شد، باز هم به دلیل سابقه‌ی سیاسی آنها برداشت سیاسی از رفتارهای مشاورین صورت می‌پذیرفت.
رشد سریع و سرطانی از طریق مشاورت جوان برای افرادی که ظرفیت آن را در خود ایجاد نکرده‌اند، مشکل‌زا است. و این اشکال باعث شد تا عناوین پرطمطراقی چون مشاورت ِ وزیر و رئیس، بر سینه‌ی کسانی بخورد که نه تجربه‌ی کافی داشتند و نه جنبه‌ی چنین جایگاهی را داشتند. بسیاری از مدیران هم با استناد به این‌که مشاور (به کسر واو) باید از مشاوَر (به فتح واو) معمرتر و عالم‌تر باشد، از پذیرش این جوانان ابا ورزید.
این مشکلات باعث شد تا جوانان آرمان‌خواه یا در سازمان‌ها و تشکیلات اداری و بروکراتیک هضم شوند و یا نقشی تشریفاتی بر عهده بگیرند. این سرخوردگی آسیب‌زا شد. اما همچنان نگاه رو به آینده و جلو می‌تواند راهگشا باشد و باید برای دستیابی به افق‌های والا و آرمان‌های اساسی تلاش کرد. و آسیب‌شناسی‌ها اگر به درستی مورد توجه قرار گیرند، راه‌گشای حرکت نو می‌شوند و گرنه غر زدن، کاری‌ست که همیشه از سوی افراد بیرون گود، برمی‌اید. مهم این است که در عرصه‌ی عمل هم جهت‌ها رو به رشد و رفع نقایص باشد.


مهدویت درجنبش های اسلامی معاصر

اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ، حرکت‌ها و جنبش‌های بسیاری را باعث شده است. این حرکت‌ها در میان اهل سنت گاه به ظهور مدعیان مهدویت انجامیده است که از آن جمله می‌توان به محمداحمد سودانی (۱۸۷۹ میلادی) و محمد بن تومرت مراکشی (۱۱۳۰ میلادی) اشاره کرد. و گاه به افرادی منجر شده است که خود را مرشد می‌نامیده‌اند که از آن جمله حسن البناء، نبیانگذار اخوان المسلمین می‌توان اشاره کرد.

اما در میان شیعیان، اعتقاد به موعود گونه‌ای دیگر رخ نموده است. بنابراین اعتقاد موعود ِ غایب از نظر، زنده است و او این موعود کاملاً مشخص و معلوم است و نشانه‌هایی دارد که او را از مدعیان دروغین متمایز می‌کند. از این رو جنبش‌هایی که با اندیشه‌ی شیعی رخ نموده‌اند، از ادعای مهدویت تهی بوده‌اند. اما تلاش استعمارگران و قدرت‌های شق و غرب برای ترویج اندیشه‌هایی چون بابیت و بهائیت، با هدف انحراف از اندیشه‌ی مهدویت رخ داده است که البته در میان عامه‌ی مردم چندان جایگاهی نداشته است.

انواع نگرش‌ها به مهدویت
به طور کلی جریانات معاصر بر اساس نوع نگاه به حدیث نبوی «افضل الاعمال انتظار الفرج» دو گونه شده‌اند. گروهی با تاکید بر کلمه‌ی اعمال، وظیفه‌ی منتظر واقعی را عمل کردن ِ مثبت برای زمینه‌سازی تفسیر کرده‌اند و گروهی با تأکید بر انتظار، عمل ِ مثبت را در دوران غیبت منکر شدند و به گوشه‌نشینی و چله‌نشینی روی آورند و مسئولیت اجتماعی خود را در بی‌توجهی به سیاست مدن و نفی سیاست دین‌مدارانه دیدند.

این دو گونه‌ی از نگرش، در سال‌های مبارزات امام خمینی و نهضت اسلامی تأثیر زیادی بر به تحلیل رفتن توانایی امت اسلامی داشته است و هم‌اکنون هم می‌توان ریشه‌هایی از این نگرش را در ترویج اسلام سکولار دید. امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از نفوذ این جریان به دورن مناصب کشوری تحذیر داد و با آمریکایی نامیدن این نگرش، آن را در برابر تفسیر ِ انقلابی از اسلام (که آن را اسلام ناب محمدی می‌نامید) قرار داد.

از جهت دیگر می‌توان دو گونه جنبش اجتماعی را در دوران معاصر مشاهده کرد که بر اساس نوع ارتباط و نگرش به قدرت حاکم، گونه‌های متفاوتی از جریان اجتماعی را پدید آورده‌اند. یکی از این دو نگرش را می‌توان نگرش ساختارشکنانه نامید که در آن با توجه به عدم امکان اصلاح نظام موجود، حکم به انقلاب می‌کند و نظام سیاسی تازه‌ای را پیشنهاد می‌کند که مهمترین این جنبش‌ها انقلاب اسلامی بوده است که بنیان نظام مبتنی بر نظام پادشاهی را برافکند و نظام مردم‌سالاری دینی را جایگزین کرد.

جنبش اصلاحی نوع دیگری از حرکت اجتماعی بوده است که بی‌آنکه به برانداختن حاکمیت‌ها بیاندیشد، به اصلاح برخی روندها همت می‌گمارد. شاخص‌ترین ِ این موارد را می‌توان در صدور فتوای حرمت تنباکو توسط میرزای شیرازی دید. که هر چند این فتوا در برابر قدرت شاه صادر شد و او را ملزم به قبول ِ خواست خود کرد، اما نفی ساختار مطلقه‌ی سلطنت در آن وجود نداشت. ملی شدن صنعت نفت هم از چنین جریاناتی در تاریخ معاصر است.

سید جمال‌الدین اسدآبادی نماینده‌ی اندیشه‌ی اصلاح‌گری بود. او در آخرین نامه‌ی خود از باب‌عالی استانبول زندانی به هم مسلک‌های ایرانی خود می‌نویسد: «ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم‌های بارور و مفید خود را در زمین شوره‌زار سلطنت فاسد نمی‌نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم، به نمو رسید. هرچه در این زمین کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت، هیچ‌یک از تکالیف خیرخواهانه من، به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت.»

برخی نتایج اعتقاد به مهدویت در جنبش‌های اجتماعی
یک. عدم سرخوردگی و یأس
اعتقاد به مهدویت مانع از سرخوردگی می‌شود و باعث می‌شود که فرد آرمان‌خواه از نرسیدن به آرمان‌ها و مطلوب خود مأیوس نشود. فرد معتقد، همواره به یاد می‌آورد که مدینه‌ی فاضله‌ای که ترسیم می‌کند، جز در پرتو حکومت و ظهور معصوم دست یافتنی نیست. انسان منتظر، خود را زمینه‌ساز می‌داند و سعی مجدّانه‌ای را برای آماده‌سازی جامعه برای ظهور به عمل می‌آورد.

دو. جهانی‌نگری
چون مهدی (علیه‌السلام) منجی همه‌ی عالم است، اعتقاد به مهدویت، باعث می‌شود که جنش مبنتی بر مهدویت به همه‌ی مردم (فارغ از تفاوت‌ها در جنس و نژاد و مذهب) نگاه کند. چرا که معتقد است که همه‌ی عالمیان باید آمادگی برای آن اتفاق بزرگ داشته باشند و همه مخاطب پیام موعود هستند. از همین جهت بود که امام خمینی صدور انقلاب را از آرمان‌های نهضت اسلامی خود می‌دانست و ابلاغ ارزش‌های اسلامی به مردم سایر نقاط جهان، وظیفه‌ی نظام اسلامی می‌دانست.

سه. تأکید بر عدالت
امام مهدی (علیه‌السلام) مظهر عدالت‌گستری است. و در روایات آمده است که «الذی یملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً» او زمین را از قسط و عدل پر می‌کند، هم‌چنن که ]پیش از او[ از ظلم و جور پوشیده شده بود. مهدی‌باوران خود را در جهت تأمین این اندیشه مکلف می‌دانند که زمینه‌ی گسترش عدالت را فراهم آوردند. مبارزه‌ی بی‌امان با حاکمان ظلم و جور و تأکید بر ایجاد حکومت اسلامی از نتایج این باور عمیق است.

چهار. معنویت در بستر اجتماع
معتقدان به مهدویت، این اندیشه را در بستر اجتماعی ساری و جاری می‌دانند و هیچ امری را خارج از بستر دین نمی‌دانند. حتی آنگاه که به تجربی‌ترین علوم مجهز می‌شوند، این امر را به دلیل تأکید اسلام بر دقت در آیات خداوند در آفاق و انفس می‌دانند. این اندیشه باعث می‌شود که مهدی‌باوران به خود اجازه ندهند تا اخلاق اسلامی را حتی لحظه‌ای فراموش کنند و همواره خود را در برابر امام حی می‌بینند و تمرد از دستور الهی را باعث ناراحتی قلب آن امام می‌شمارند.

پنج. اعتقاد به عنوان محور اصلی نهضت
تئوری های متفاوتی برای ضرورت یا شیوه‌ی تشکیلات وجود دارد. اعتقاد به مهدویت، باعث می‌شود که حرکت‌های اجتماعی به سمت آگاهی‌محوری سوق پیدا کنند. در این نگرش، تقسیم وظایف هم اگر صورت پذیرد، نه برای آن است که فرد را از حضور یا دخالت در سایر بخش‌ها باز دارند (چنان‌چه در تشکیلات‌های غیراسلامی وجود داشته است) بلکه همه‌ی افراد نسبت به سایر بخش‌ها احساس مسئولیت می‌کنند و هرکجا که لازم باشد، حضور می‌یابند. هیچ عملی برای برقرار ساختن زمینه‌های ظهور کوچک نیست، چرا که هدفی بس بزرگ را به دنبال خواهد داشت.

موانع پیش ِ رو:

الف. موانع نرم‌افزاری
یکی از مشکلاتی که در مقابل جنبش‌ها بوده است، مشکل عدم تولید علم و تئوری متناسب با هدف‌های آن حرکت بوده است. بسیاری از حرکت‌هایی که برای احیای امر دین آغاز شده است، به دلیل مشکلات نرم‌افزاری به مشکل برخورد کرده‌اند. مثلاً اگر دوران مشروطیت را بنگریم، فقدان تئوری‌هایی که بر سر آن اجماع شود، باعث شد که مشروطیت و مشروعیت در برابر هم قرار بگیرند و مجتهدی چون شیخ فضل‌الله نوری به دار آویخته شود. این مشکل می‌تواند هر حرکت دیگری را هم آسیب برساند.
امروزه نبودن تئوری‌های جدی در باب عدالت اقتصادی از منظر اسلام، باعث شده است که اقتصاد اسلامی به اقتصادی بدون ربا فروکاسته شود و مبانی و مبادی آن احصا نشود و عدالت‌خواهی به نقد رفتارهای ظالمانه‌ی بیّن فروکاسته شود. جریاناتی چون جنبش عدالتخواه دانشجویی هم در معرض همین آسیب هستند. دولتی هم که مدعی عدالت‌گستری است، نمی‌تواند بی‌توجه به چنین امری حکومت را به پیش ببرد.

ب. مشکلات سخت‌افزاری
این نوع مشکلات زمانی جدی‌تر می‌شود که غرب و شرق و انواع مکاتب الحادی و التقاطی را در برابر جریان اصیل ببینیم و امکانات ِ بسیج‌شده‌ی استکبار برای درهم‌شکستن جنبش‌های اسلامی در نظر بیاوریم. رسانه‌های وابسته به دشمنان، روشن‌ترین و واضح‌ترین ابزار دشمن برای ایجاد تردید در صفوف نهضت‌ها و جنبش‌های اسلامی برای رسیدن به هدف هستند. ابزارهای نظامی و سرکوبگرانه نیز در بسیاری از نقاط جهان علیه اسلام‌گرایی به کار گرفته شده است که از جمله‌ی آن می‌توان به کودتا در ترکیه در سال ۱۹۹۸ میلادی یا به جنگ تحمیلی علیه ایران در سال ۱۳۵۹ خورشیدی اشاره کرد.

ج. نیروی انسانی و تشکیلات
هرچه هم که بعد نرم‌افزاری و سخت‌افزاری یک جنبش اجتماعی و سیاسی قوی باشد، اما زمانی که مردم با آن جنبش ارتباط برقرار نکنند، و پیام آنها را منتشر نکنند، نمی‌توان حکم به موفقیت این جنبش داد. این امر خود پاشنه‌ی آشیل حرکت‌های اسلامی‌یی بوده است که پیش از جذب و ساماندهی نیروها در میدان عمل پا گذاشته‌اند و به راحتی توسط مخالفان این حرکت‌ها سرکوب و منکوب شده‌اند. نداشتن ارتباط با نخبگان از سویی و ارتباط با بدنه‌ی مردم از سوی دیگر باعث شده است تا بسیاری از حرکت‌ها تنها در سطح حلقه‌ی محدود جنبش باقی بماند و پس از مدتی به فراموشی سپرده شود، پیش از آنکه آن جنبش بتواند اثری را در جهت آر‌مان‌هایش داشته باشد. حاکمیت‌ها نیز تا زمانی که پیام این گروه‌های مردمی نشده باشد و در میان اقشار گسترش پیدا نکرده باشد، آن را جدی تلقی نمی‌کنند و اصلاحی در امور نمی‌دهند.

با همه‌ی آنچه گفته شد، هرچند نمی‌توان این آسیب‌ها را نادیده گرفت، اما «آنهایی که برای خواندن نماز صبح، منتظر طلوع خورشید می‌مانند، نمازشان قضاست» و مهدی‌باوران و مهدی‌یاوران باید تکلیف ِ خود را در زمان غیبت جامعه‌سازی در جهت جامعه‌ی آرمانی مهدوی بدانند. که هرکس در راه خدا جهد و تلاش کند، خداوند تمیز راه حق و باطل را برای او میسر می‌کند و از جایی که در حساب نیاورده است روزی می‌دهد و رحمتش را بر او جاری می‌کند… ما به این وعده‌های الهی ایمان داریم.

_____________
این مطلب را برای نشریه الکترونیکی ساعت صفر نوشتم

مشایی اصلاح‌طلب است

جمعه 24 جولای 2009

 

 

اسفندیار رحیم‌مشایی

اسفندیار رحیم‌مشایی

 

 

مشایی را به دلایل زیر یک اصلاح‌طلب می‌دانم:

یک. به ولایت فقیه التزام عملی ندارد. (پس از حکم رهبری، همچنان بر عدم‌استعفا پافشاری می‌کند. داستان سازمان حج و دوستی با مردم اسرائیل را هم یادتان بیاید)

دو. به پلورالیسم معرفتی معتقد است. (که گفته است دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است، بشر سرعتش بالا رفته است، فهمش تیز شده و به یک حقایقی می رسد که آن را لازم نیست دیگر از دور پوسته اسلام طی کند)

سه. به اباحی‌گری و لیبرالیسم عملی التزام دارد. (شرکت در مجلس رقص و نیز توصیه به عدم حجاب به خبرنگار ترک)

چهار. به رفع تبعیض جنسیتی می‌اندیشد. (توصیه‌ی رئیس‌جمهور به حکم به آزادی ورود زنان به ورزش‌گاه)

پنج. به اندیشه‌ی حجتیه قرابت دارد و فعالیت‌های او بر این مبنا استوار است. (چه در زمان ِ مسئولیت سازمان فرهنگی هنری شهرداری و چه در مسئولیت‌های بعدی)

شش. مردم اشغالگر ِ صهیونیست را دوست ـ خود می‌شمارد. (و این رفتار یادآور نوشته‌ی روزنامه‌ی خرداد ِ عبدالله‌نوری است که در دورانی که وزیر کشور خاتمی بود، خواسته بود رژیم اشغالگر قدس به رسمیت شناخته شود. البته از این منظر هنوز مشایی یک اصلاح‌طلب ِ واقعی نشده است)

هفت. خود را اسلام‌شناس می‌داند، اما قرابتی با اسلام ناب محمدی ندارد. (مثل همه‌ی روشن‌فکران ِ دینی ِ اصلاح‌طلب)

 

پی‌نوشت:

» آقای احمدی‌نژاد! برو آدم شو…

» نوع مواجهه‌ی اصلاح‌طلبان با موضوع مشایی را هم بررسی کنید

» قبلاً این‌جا هم در این باره نوشته بودم


بررسی تحلیلی توقیف احتیاطی مطبوعات

جمعه 17 جولای 2009

 

 

روزنامه‌ها

روزنامه‌ها

یکی از بحث‌انگیزترین شیوه‌ها در برخورد با مطبوعات، توقیف احتیاطی بوده است که از آن به توقیف اداری نیز تعبیر می‌شود. توقیف احتیاطی مطبوعات در کنار توقیف قضائی، دو شیوه‌ی اصلی در توقیف نشریات هستند. در همه‌ی نظامات قضائی، اصل در برخودها با نشریات، همان رسیدگی قضایی و صدور حکم متناسب در دادگاه صالح است. اما از سوی دیگر ضرورت‌ها و تهدیدهایی که دفع آنها فوریت دارد و نیز اموری که نظم عمومی و اخلاق حسنه را مورد حمله قرار می‌دهند، باعث شده است تا نوع دیگری از توقیف نیز لازم آید که از نظر سرعت در تصمیم‌گیری سریع‌تر و از نظر مراحل ساده‌تر است.

 

علت بحث‌انگیز شدن توقیف احتیاطی آن است که امروزه اصل عدم توقیف و اصل استمرار و امنیت شغلی در همه‌ی کشورها پذیرفته شده است. اصل عدم توقیف مستلزم آن است که نشریات بتوانند فارغ از فشارهای سیاسی و دولتی، بتوانند به نشر خبر و نقد و تحلیل بپردازند. این اصل را به عنوان یکی از ارکان آزادی مطبوعات نام می‌برند و در کنار آزادی نشر، عدم نیاز به کسب اجازه‌ی قبلی، ممنوعیت سانسور پیش از چاپ، پیش‌بینی ضوابط و معیارهای قانونی محدودیت‌ها و نیز رسیدگی به جرایم مطبوعاتی در دادگاه‌های عمومی دادگستری با حضور هیأت منصفه مقدمات آزادی رسانه‌ها را فراهم می‌آورند.

هرچند این‌گونه توقیف در بسیاری از کشورهای دنیا امری رایج است، اما محل بحث و اختلاف بوده و هست. در برخی از کشورها هرگز اجازه داده نشده است تا بدون بررسی قضایی، هیچ مقامی متعرض مطبوعات شود. در این مقاله، به جایگاه و مشروعیت این‌گونه  توقیفات خواهیم پرداخت و حدود و ثغور آن را بررسی خواهیم کرد.

کلمات کلیدی: توقیف اداری؛ توقیف احتیاطی؛ قانون مطبوعات؛ ممنوعیت توقیف خودسرانه مطبوعات؛ حقوق مطبوعات

 

 

مقدمه:

آزادی مطبوعات ایجاب می‌کند تا نشریات مختلف فارغ از تهدیدات و ترس از مقامات سیاسی، بتوانند به نقد بردازند و بیم از تعطیلی نداشته باشند. اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، در ماده‌ی ۱۹ آمده است: «هرکس حق آزادی بیان و عقیده دارد؛ این حق دربرگیرنده‌ی آزادی داشتن عقیده بدون مداخله، و آزادی در جستجو، دریافت وانتقال اطلاعات و عقاید از طریق هرنوع رسانه‌ای بدون در نظر گرفتن مرزها می‌شود.»

قانون اساسی جمهوری اسلامی اران نیز، اصل آزادی مطبوعات را به رسمت شناخته است و در اصل ۲۴ اذعان می‌دارد: «نشریات‏ و مطبوعات‏ در بیان‏ مطالب‏ آزادند، مگر آن‏ که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ یا حقوق‏ عمومی‏ باشد؛ تفصیل‏ آن‏ را قانون‏ معین‏ می‏ کند.» این آزادی در برگیرنده‌ی دو نوع از اختیارات برای مدیر یک نشریه می‌باشد: ازادی پیش از نشر و آزادی پس از نشر. یعنی این‌که فرد بتواند آزادانه و بدون لحاظ کردن شرایط خاص، صاحب ِ امتیاز نشریه شود و نیز این‌که مطالب نشریه پیش از انتشار سانسور و مورد بررسی واقع نشود. اما آزادی پس از نشر نیز مستلزم رعایت حق آزادی بیان و حق محاکمه شدن در دادگاه عمومی ِ صالح ِ عادلانه می‌باشد.

با پذیرش اصل تفکیک قوا نیز باید بر این موضوع صحه گذاشت که رسیدگی و صدور حکم در مورادی که نشریه در معرض تهمت واقع شده  است، اختصاصاً با قوه‌ی قضائیه است. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در اصل ۱۵۶ همین امر را مورد تأکید قرار داده است.

اما در بسیاری از کشورها، به جز رسیدگی قضایی، شیوه‌ی دیگری را هم برای نظارت و اعمال قدرت بر نشریات پذیرفته‌اند و آن عبارت از این است که در موارد خاص مقامات اداری یا سیاسی یا نهادهای خاص امکان توقیف نشریه را دارند. چون این شیوه معمولاً در اختیار مقامات اداری است (به خلاف توقیف قضایی که در اختیار مقامات قضائی است) توقیف اداری نامیده می‌شود. اما از آن رو که این نوع از توقیف، مشتمل بر استثناء بر اصل آزادی انتشار و نیز اختصاص ِ رسیدگی و صدور حکم به دادگاه، این امر مضیق بوده و باید تنها در موارد خاص آن را پذیرفت.

 

بررسی تاریخی

ماده‌ی ۴۹ قانون مطبوعات مصوب ۱۸ بهمن ۱۲۸۶، به مأمورین وزارت معارف که برای روزنامه معین می‌شود و پلیس اجازه می‌دهد مطبوعات را در موارد ذیل توقیف کنند:

۱- آنجا که روزنامه یا جریده یا لایحه مضر به اساس مذهب اسلام باشد.

۲- آنجا که در روزنامه یا جریده یا لایحه هتک احترامات سلطنت شده باشد.

۳- آنجا که نقشه و طرح حرکت قشونی یا دیگر اسرار نظامی مکشوف شده باشد.

۴- آنجا که مندرجات روزنامه موجب هیجان کلی و اختلال آسایش عمومی بشود.

۵- آن جا که دعوت بر مضادت قوای رسمیه مملکت شده باشد.

۶- آن جا که اشاعه صور قبیحه بر ضد عصمت و عفت شده باشد.

‌در ماده‌ی ۵۰ همین قانون، تأکید می‌کند که این توقیف موقت است و بقای توقیف و عدم بقای آن باید در بیست و چهار ساعت به اطلاع محکمه قانونی (‌دیوانخانه محل) رسیده حکم توقیف یا سبب توقیف‌یا آزادی روزنامه و غیره باید کتباً اعلان بشود.

اما موضوع توقیف اداری در زمان رضاخان به شدت گسترش یافت. ‌قانون اصلاح قانون مطبوعات ‌مصوب ۱۲ اسفند ماه ۱۳۲۷ در بند الف ‌ماده واحده، اهانت و هتک حرمت نسبت به پادشاه یا اعضای خانواده سلطنتی (‌پدر – مادر – ملکه – اولاد – برادر – خواهر پادشاه) و یا به اساس دین اسلام و اصول احکام آن و مقام مقدس انبیاء و ائمه اطهار و نیز تحریک مردم به قیام و اقدام بر ضد حکومت ملی و یا تشویق به ایجاد مفسده و آشوب برای این منظور را از موارد مشروع برای توقیف احتیاطی برمی‌شمارد. بر اساس این ماده واحده شهربانی مکلف است فوراً به ضبط اوراق منتشره و توقیف مرتکب اقدام و ظرف ۲۴ ساعت پرونده امر را نزد دادستان ارسال و دادستان فوراً به دادگاه صلاحیت‌دار بفرستد. همچنین تا وقتی که از دادگاه حکم صادر نشده روزنامه یا نشریه در توقیف باقی خواهد ماند. همین مقررات فوق در مورد توهین و هتک احترام نسبت به رؤسای کشورهای خارجی (‌با شرط معامله متقابله) نیز جاری خواهد بود.

همچنین در مورد توهین و هتک حرمت نسبت به نخست‌وزیر و وزراء و معاونین آنها و رییس و نمایندگان مجلس شورای ملی و قضات و اعضاء هیأت‌منصفه بدون احتیاج به شکایت آنها و در مورد سایر اشخاص و افراد در صورت شکایت آنها طبق مقررات فوق رفتار خواهد شد.

هرچند در لایحه‌ی قانونی مطبوعات که توسط دکتر مصدق تهیه شده بود، دستور توقیف تنها در انحصار دادستان قرار داشت، (ماده ۴۲) اما پس از کودتای بیست و هشت مرداد، تبصره‌ی ماده‌ی ۲۶ لایحه‌ی قانونی مطبوعات مصوب ۱۰ مرداد ۱۳۳۴ به فرماندار این اجازه را داده است تا در صورت بروز هریک از تخلفات مطبوعاتی، مربوط به مواد ۲، ۶، ۷، ۸ و ۹ رأساً نشریه را توقیف کند و مراتب را به دادستان جهت تعقیب قضایی اعلام کند.

در ۲۵ اسفندماه ۱۳۴۱، طی تصویب‌نامه‌ای مقرر شد که حدنصاب تیراژ برای نشریات منظور شود و مطابق آن، نشریاتی که از تهران مجوز گرفته‌اند، حداقل باید ۵۰۰۰ نسخه تیراژ داشته باشند. والا از توزیع آنها ممانعت به عمل می‌آید. این تصویب‌نامه چنان دست رژیم پهلوی را باز می‌کرد که بهانه‌ای برای مقابله با نشریات و مطبوعات شد و گاه رئیس ساواک شخصاً به دلیل کمی تیراژ (!) دستور تعطیلی مجله‌ای را صادر می‌کرد.۱

 

بررسی در قوانین کنونی

هرچند قانون اساسی، به موضوع توقیف مطبوعات نپرداخته است، اما اصل آزادی مطبوعات را تصریح کرده است. قانون مطبوعات، توقیف احتیاطی را در تبصره‌ی ماده‌ی ۱۲ پیش‌بینی کرده است. مطابق این تبصره، موارد ذیل مشمول توقیف احتیاطی‌اند:

۱- نشر مطالب الحادی و مخالف موازین اسلامی و ترویج مطالبی که به اساس جمهوری اسلامی لطمه وارد کند.

۲- اشاعه فحشاء و منکرات و انتشار عکسها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی.

۳- تحریص و تشویق افراد و گروهها به ارتکاب اعمالی علیه امنیت، حیثیت و منافع جمهوری اسلامی ایران در داخل یا خارج.

۴- فاش نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسائل محرمانه، اسرار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، نقشه و استحکامات نظامی، انتشار‌مذاکرات غیر علنی مجلس شورای اسلامی و محاکم غیر علنی دادگستری و تحقیقات مراجع قضایی بدون مجوز قانونی.

۵- اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن و همچنین اهانت به مقام معظم رهبری و مراجع مسلم تقلید.

۸- افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هر یک از افراد کشور و توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی که حرمت شرعی دارند، اگر چه از طریق انتشار‌عکس یا کاریکاتور باشد.

۶- سرقتهای ادبی و همچنین نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروههای منحرف و مخالف اسلام (‌داخلی و خارجی) به نحوی که تبلیغ از آنها‌باشد (‌حدود موارد فوق را آیین‌نامه مشخص می‌کند).

‌تبصره- سرقت ادبی عبارت است از نسبت دادن عمدی تمام یا بخش قابل توجهی از آثار و نوشته‌های دیگران به خود یا غیر ولو به صورت‌ترجمه.

۷- استفاده ابزاری از افراد (‌اعم از زن و مرد) در تصاویر و محتوی، تحقیر و توهین به جنس زن، تبلیغ تشریفات و تجملات نامشروع و غیرقانونی

۸- پخش شایعات و مطالب خلاف واقع و یا تحریف مطالب دیگران.

۹- انتشار مطلب علیه اصول قانون اساسی.

۱۰- انتشار نشریه به گونه‌ای که اکثر مطالب آن مغایر باشد آنچه که متقاضی به نوع آن متعهد شده است.

۱۱- انتشار نشریه به نحوی که با نشریات موجود یا نشریاتی که به طور موقت یا دائم تعطیل شده‌اند از نظر نام، علامت و شکل اشتباه شود.

‌۱۲- انتشار نشریه بدون ذکر نام صاحب امتیاز و مدیر مسئول و نشانی اداره نشریه و چاپخانه آن.

تشخیص این تخلفات برعهده‌ی هیأت نظارت بر مطبوعات است که مطابق ماده‌ی ۱۰، اعضای آن از افراد مسلمان و صاحب صلاحیت علمی و اخلاقی لازم و مؤمن به انقلاب اسلامی می‌باشند و ‌عبارتند از:

‌الف – یکی از قضات به انتخاب رئیس قوه قضائیه.

ب – وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یا نماینده تام‌الاختیار وی.

ج – یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به انتخاب مجلس.

‌د – یکی از اساتید دانشگاه به انتخاب وزیر فرهنگ و آموزش عالی.

ه- یکی از مدیران مسؤول مطبوعات به انتخاب آنان.

‌و – یکی از اساتید حوزه علمیه به انتخاب شورای عالی حوزه علمیه قم.

‌ز – یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به انتخاب آن شورا.

هیأت نظارت باید پرونده را ظرف مدت یک‌هفته به جهت رسیدگی به دادگاه ارائه کند. در غیر این‌صورت اقدام وی کأن‌لم‌یکن تلقی می‌شود.

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال ۸۲ طرحی فوریتی را تصویب کردند که «در غیر از مواردی که نشریه ای به موجب حکم قطعی دادگاه به مجازات توقیف محکوم شده، مدت توقیف موقت نشریات مشخص شده و این قرار قابل تمدید نیست. این طرح با عنوان «طرح محدودیت توقیف مطبوعات» بررسی و تصویب شد.

براساس این مصوبه، در غیر از مواردی که نشریه ای به موجب حکم قطعی دادگاه به عنوان مجازات توقیف شده است، مدت توقیف موقت نشریات در مورد روزنامه ها حداکثر ۱۰ روز، درمورد هفته نامه ها و دو هفته نامه حداکثر چهار هفته درمورد ماهنامه حداکثر دوماه و در مورد سایر نشریات حداکثر سه ماه خواهد بود.

براساس تبصره یک این مصوبه که به تصویب نمایندگان رسید، در هر مورد پس از پایان مدت بلافاصله قرار توقیف کان لم یکن می گردد و نشریه می تواند منتشر شود. این قرار توقیف قابل تمدید نیست.

البته این قانون نهایتاً به تصویب شورای نگهبان نرسیده و هم‌چنان مدت‌زمان ِ توقیف احتیاطی به صورت طولانی‌مدت هم قابل تصور است.۲

 

 

بررسی تطبیقی

در لبنان به صراحت از ممنوعیت توقیف احتیاطی سخن به میان آمده است. ماده‌ی ۲۸ قانون مطبوعات لبنان اشعار می‌دارد که: « توقیف احتیاطی در هیچ‌یک از جرائم مطبوعاتی جایز نیست.» اما همین قانون در ماده‌ی ۳۹ بیان می‌دارد که در شرایط فوق‌العاده، همچون زمانی که کشور یا بخشی از آن با خطر جنگ، ‏شورش مسلحانه، آشوب یا اوضاع و شرایط تهدید‌کننده‌ی نظام یا امنیت یا سلامت ‏عمومی روبه‌رو است، یا هنگام رویدادهای فاجعه‌آمیز، حکومت می‌تواند با بخشنامه‌ی ‏هیأت وزیران، بنا به پیشنهاد وزارت اطلاع‌رسانی، همه‌ی مطبوعات و رسانه‌ها را از ‏پیش سانسور کند. در این بخشنامه شیوه و چگونگی سانسور و مرجعی که ‏مسؤولیت آن را به‌عهده می‌گیرد، مشخص می‌شود.‏ اما بر اساس ماده‌ی ۴۰، اگر نشریه‌ای خلاف بخشنامه‌ی پیش سانسور منتشر شود، شماره‌های آن ‏مصادره و انتشار آن ممنوع می‌شود، و دستور توقیف تا هنگام رسیدگی دادگاه ‏مطبوعات به اساس دعوی، قابل اجرا خواهد بود.

 قانون اساسی ایتالیا در اصل ۲۱، با ذکر شرایطی توقیف اداری را مشروع شمرده است. در این اصل آمده است در هنگام بروز جرائم مشهود توسط مطبوعات، شرایط توقیف احتیاطی مشتمل بر موارد ذیل است:

۱- محرز بودن فوریت امر

۲- عدم امکان دخالت به موقع مقامات قضایی

۳- توقیف مطبوعات ادواری توسط مأمورین پلیس قضایی

۴- موضوع باید فوراً و حداکثر ظرف ۲۴ ساعت به اطلاع مقامات قضایی برسد.

چنانچه مقامات قضایی ظرف ۲۴ ساعت اقدام پلیس را تأیید نکنند ، توقیف باطل و بدون اثر خواهد شد.

در فرانسه، مواردی که می‌توانند موجب توقیف اداری شوند، متعددند. از آن جمله بر اساس رأی دادگاه اختلافات پاریس در ۸ آوریل ۱۹۳۵، هرگاه تشخیص داده شود که انتشار نشریه‌ای باعث تهدید جدی و قریب‌الوقوع نظم عمومی می‌گردد یا سبب افشای اسرار نظامی کشور است (تصویب‌نامه‌ی ۲۰ مارس ۱۹۳۵) احتمال توقیف نشریه حتی پیش از توزیع هم فراهم است.

 

اشکالات وارده به مشروعیت توقیف اداری

الف: حکم به جرم و مجازات، تنها از طریق دادگاه باید صورت پذیرد

اصل ۱۵۶ قانون اساسی قوه‌ی قضائیه را یگانه مرجع صالح برای «رسیدگی‏ و صدور حکم‏ در مورد تظلمات‏، تعدیات‏، شکایات‏، حل‏ و فصل‏ دعاوی‏ و رفع خصومات‏ و اخذ تصمیم‏ و اقدام‏ لازم‏ در آن‏ قسمت‏ از امور حسبیه‏، که‏ قانون‏ معین‏ می‏‌کند» معرفی کرده است و اصل ۱۵۹، دادگستری را مرجع رسمی‏ تظلمات‏ و شکایات‏ می‌داند. بنابراین اجازه‌ی صدور قرار توقیف برای نشریات، تخصیص زدن است حکم قانون است. 

به نظر می‌رسد صدور اجازه برای توقیف نشریات از چند جهت دچار خدشه است:

یک. مرجع اختصاصی (قوه‌ی قضائیه) رعایت نشده است.

دو. صادر کننده‌ی رأی صلاحیت این امر را ندارد. اصل ۱۶۳ قانون اساسی شرایط مربوط به قضاوت را به فقه و قانون ارجاع می‌دهد و بیان می‌کند که «صفات‏ و شرایط قاضی‏ طبق‏ موازین‏ فقهی‏ به‏ وسیله‏ قانون‏ معین‏ می‏ شود». اما در صدور قرار اداری ِ توقیف، نیازی به رعایت این امر نیست که شرایط گفته شده در این اصل رعایت گردد.

بنابراین در صحت ِ چنین اجازه‌ای به غیرقاضی در غیرقوه‌ی قضائیه، به دلیل مخالفت با قانون اساسی تردید جدی وجود دارد. وانگهی این امر به مخالفت قطعیه با شرع نیز بینجامد که قاضی ِ غیرشرعی بر امری حکم کند و از آن رو حکمش غیرنافذ باشد. چرا که در فقه به دلیل اصل اولی ]لا ولایه لاحد علی احد[ اقتضا دارد که هیچ‌کس جز خداوند متعال یا افراد مأذون از قِبل او، حق صدور حکم نداشته باشند.۳

 

 

ب: امکان سوء استفاده فراهم‌تر از موارد قضائی است

در صدور حکم توقیف احتیاطی، چون نیازی به مستند بودن به ادله و مفاد قانون وجود ندارد، امکان صدور احکام مخالف قانون بیشتر است. وانگهی که این فوریت و سرعت در رسیدگی (که در ذات این موارد است) امکان خطا را بیشتر می‌کند و حقوق مطبوعات را بیشتر در معرض خطر قرار می‌دهد. ضمن اینکه در این موارد امکان تجدیدنظرخواهی معمولاً با مراجع اداری است و علی‌رغم سرعت در توقیف، امکان تجدیدنظر در این حکم به همان سرعت وجود ندارد. این امر نشریات را با ضررهای مِن‌غیرحق مواجه می‌کند و معمولاً مسئولی برای جبران‌شان وجود ندارد.

 

ج: تضاد با آزادی‌ها ذکر شده در قانون اساسی

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و عقیده را در چارچوب‌های شرعی مورد حمایت قرار داده است و در اصل بیست و چهارم، آزادی مطبوعات در بیان مطالب را به رسمیت شمرده است. اما وجود این محدودیت برای مطبوعات و نیز اختیار گسترده و بدون نظارت بر هیأت نظارت بر مطبوعات باعث می‌شود که این اصول مورد تهدید جدی واقع شوند. به خصوص آنکه برخی از عناوینی که می‌تواند مشمول توقیف اداری شود، چنان مبهم است که سوء استفاده از آن به سهولت ممکن است. به عنوان مثال هر نوشته یا تصویری را می‌توان با برچسب «استفاده‌ی ابزاری از افراد» به تیغ توقیف گرفتار کرد.۴

 

نتیجه‌گیری:

با این اوصاف به نظر می‌رسد که علاوه بر شرایط اساسی که قانون مطبوعات درباره‌ی عناوین تخلفات مطرح کرده است، برای توقیف احتیاطی شرایط دیگری را هم باید لحاظ کرد. چرا که این‌گونه توقیفات، خلاف اصل و قاعده است و باید به تفسیر مضیق از آن اکتفا شود.

۱- ضرورت و فوریت در برخورد: در مواردی که ضرورت یا فوریتی احساس نشود، و مشکل عمده برای نظم عمومی و اخلاق حسنه وجود نداشته باشد، توقیف احتیاطی محلی از اعراب ندارد. در این گونه موارد باید ظن قوی برود که ادامه‌ی نشر، موجب بروز خسارات بیشتری خواهد شد و صرف ارجاع موضوع به دادگاه، نمی‌تواند از بروز آن خطا جلوگیری کند.

۲- موقت بودن: ماهیت این گونه توقیف‌ها از آن رو که مستند به حکم دادگاه نیست، باید حتماً موقت باشد و در اسرع وقت با نظر مقام قضایی برداشته شود و یا تمدید شود. در برخی از قوانین پیش‌بینی شده است که دادگاه مکلف است تا در اسرع وقت و خارج از وقت، درباره‌ی ادامه‌ی توقیف نظر دهد، اما زمان رسیدگی تابع قواعد عمومی در آئیس دادرسی خواهد بود.

۳- تناسب با شدت تخلف: باید توجه داشت که موارد مطروحه در تبصره‌ی ماده‌ی ۱۲ که صلاحیت هیأت نظارت را برای توقیف اداری شرح می‌دهد، در یک سطح از اهمیت نیستند. بنابراین نمی‌توان درباره‌ی همه‌ی این موارد، حکم یکسان جاری کرد. بنابراین باید در موارد کم‌اهمیت، از صدور حکم توقیف اجتناب کرد و شأن قضایی را برای رسیدگی ماهوی مصون داشت.

 

ارجاعات:

۱ – معتمدنژاد، کاظم؛ حقوق مطبوعات؛ جلد یکم؛ دفتر مطالعات و توسعه‌ی رسانه‌ها؛ چاپ چهارم؛ صفحه‌ی ۲۵۳

۲ – دلیری، جواد؛ نگاهی به یک مصوبه مهم مجلس در هفته گذشته، محدودیت توقیف مطبوعاتی؛ روزنامه‌ی ایران؛ ۹ آبان ۸۲؛ شماره‌ی ۲۶۲۵

۳ – منتظری، حسینعلی؛ مبانی فقهی حکومت اسلامی؛ ترجمه و تقریر: محمود صلواتی؛ چاپ سوم؛ نشر سرایی؛ صفحه‌ی ۲۲۹

۴ – عبادی، شیرین؛ حقوق حرفه و فن، جلد دوم، حقوق ادبی و هنری؛ نشر چشمه؛ چاپ اول؛ صفحه‌ی ۵۸ و ۵۹


به زودی…

چهارشنبه 15 جولای 2009

به اطلاع کلیه‌ی همشهریان عزیز و مشتریان گرامی می‌رساند

به زودی در همین مکان پست جدیدی منتشر می‌شود

منتظر اطلاعیه‌های بعدی باشید


دکتر کدیور و تناقضات وکالت فقیه

 

دکتر محسن کدیور

دکتر محسن کدیور

 

 

آقای محسن کدیور در نمازجمعه‌ی نیویورک شان که در تاریخ ۲۹ خرداد برگزار کردند، مسائلی را طرح کردند که علی‌رغم سخیف بودن برخی از آنها پاسخ‌دادن به برخی از آن‌ها خالی از لطف نیست.

الف. آقای کدیور در بیان مسائل، دو تقریر را از حوادث پس از انتخابات طرح می‌کند. یکی قرادت حکومت و دیگری قرائت مخالفان. و بی‌آنکه بر صحت و نقد یکی از قرائت‌ها دلیلی اقامه کند، دولت را مسئول کسب مجدد اعتمادی می‌داند که اکنون از دست رفته است. وی با اشاره به نظر آیت الله منتظری، بیان می‌دارد که «در چنین امر مهّمی که “حفظ حقوق عامّه مردم” است در آن نمی توان به اصالت برائت تمسّک کرد، بلکه باید از طریق معتبر و مرضی الطرفین و بی طرف “امانت داری حاکمیت” و دست اندرکاران آن “احراز” گردد».

وی بی‌آنکه بر این امر دلیلی اقامه کند، که چرا این‌جا را مجرای اصل برائت نمی‌داند، احراز امر عدمی و «نبود ِ تقلب» را بر عهده‌ی  مسئولان کشور می‌گذارد. سئوال جدی که از وی می‌توان داشت، این است که اولاً دلیل آقای منتظری بر این امر چیست؟ آیا فقط به دلیل اهمیت موضوع است که اصل صحت و برائت را کنار می‌گذارند؟ یا آنکه منافع سیاسی ایجاب می‌کند که اکنون که دلیلی بر تقلب وجود ندارد، برای آنکه کفه ترازو به نفع خود سنگین کنند، مخالفان را به آوردن دلیل وادار کنند؟

ب. از بدیهیات است که اثبات عدم تقلب غیرممکن است. آن چیزی که قابل اثبات است امر وجودی است. و امر عدمی از طریق آثار و نتایج‌ش قابل خدشه خواهد بود و می‌توان آن را رد کرد. مثلاً شما می‌توانید با آوردن یک «مثال نقض» در ادعای عدم یا عمومیت یک ادعا خدشه کنید. اما با آوردن صدها مثال هم نمی‌توانید نبود ِ تخلف را اثبات کنید. چرا که هم‌چنان می‌توان گفت که شاید جایی بوده است که شما از قلم انداخته‌اید و هم‌چنان خدشه‌یی به سلامت آراء وارد کرد.

یک پرسش ساده از آقای کدیور دارم و آن این است که حکومت چگونه می‌تواند سلامت انتخابات را به اثبات برساند و پاک‌دستی خود را به شما نشان دهد؟ (حتماً خبر دارید که آقای موسوی گفته‌اند اگر در انتخابات مجدد هم رأی نیاورم، آن را هم قبول نخواهم کرد!)

ج. از سخیف‌ترین ادعاهای آقای کدیور، «وکالت فقیه» دانستن امر حکومت است! علی‌القاعده ایشان می‌دانند که وکالت از عقود جایزه‌ای است که با موت و حجر و جنون و سفه و … منتفی می‌شود. و همچنین می‌دانند که به صِرف ِ خواست ِ موکل، عقد وکالت پایان می‌پذیرد. حتماً ایشان می‌دانند که این قواعد در هیچ حکومتی پذیرفته نشده است. همچنین می‌دانند که حکومت‌های مردم‌سالار بر رأی اکثریت مشروعیت می‌یابند و نه بر رأی عموم مردم. و از این رو با وکیل دانستن حاکم، او نمی‌تواند با استناد به استنابه از سوی عموم ملت حکمرانی کند و در امور تصرف کند. در حال که هیچ حکومتی نیست که حاکم را فقط نماینده و اولی به تصرف در امور کسانی بداند که او را قبول دارند. حال آنکه در حکومت اسلامی علاوه بر این تأکیدات بر رأی مردم، مشروعیت حکومت با استناد به «ولایت» است و نه وکالت!

د. آقای کدیور برای اصلاح مقتضیات ِ خنده‌دار ِ این ادعا، در امر وکالت ِ مرسوم در حقوق خصوصی مثال می‌آورد که اگر موکل در امانت‌داری وکیل شک کند، می‌تواند او را برکنار کند یا به او فرصت دهد که امانت‌داری خود را ثابت کند! که البته قول ِ دوم ایشان، بسیار بدیع از مجعولات فقهی است که یحتمل باید در رساله‌ی عملیه‌ی ایشان جستجو کرد.

هـ. وکیل در حکم امین است و او در صورتی ضامن خواهد بود که تعدی (افراط یا تفریط) از جانب او به اثبات برسد. آقای کدیور هم حتماً این را می‌دانند که اگر حکومت را وکیل ِ مردم بخوانند، باز در گفتارشان تناقض خواهد بود که در چنین موردی بار اثبات، بر عهده‌ی موکل است و نمی‌تواند او را ضامن بداند. این هم از آن بدیهیاتی است که آقای کدیور با چشم اغماض به آن نگریسته و تحریف کرده است.

البته بنده فقط یک بند از سخنان آقای کدیور را نقل کردم و البته سایر نکات ایشان هم قابل خدشه است. آقای کدیور که به حکومت دینی و ولایت فقیه قائل نیستند به هر ابزاری دست می‌زنند تا نارکارآمدی حکومت ولایی را مخدوش جلوه دهند و البته در این مسیر از استادشان هم یاری می‌جویند!

جالب آن است که آیت الله منتظری که به امر ِ امام خمینی، دست‌ش از حکومت کوتاه شد، این روزها گاه به صورت ضمنی و گاه به صورت مصرح بیان می‌کند که مشروعیت حکومت را در معرض خطر می‌داند و یا از دست رفته می‌شمارد. و البته همه‌گان به یاد دارند که این موضوع امر جدیدی نیست و وی سال‌هاست که کسی جز خود را ولی‌فقیه نمی‌داند.

آقای کدیور هم که سال‌هاست بر عدم پذیرش اصل ولایت فقیه در نظر و عمل ثابت‌قدم مانده است. و البته می‌دانیم که این مخالفت عمده از آن روزی سرچشمه گرفت که شورای نگهبان، صلاحیت علمی او را برای ورود به مجلس خبرگان رد کرد. و البته کدیور هم نشان داد که اگر صلاحیت علمی‌یی هم از قبل وجود داشته است، به دلیل این رفتار سیاسی‌ش تحت‌الشعاع قرار گرفته است و فقه را به زبانی ترجمه می‌کند که ادله‌ی مخالفین حکومت را تأئید کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* این مطلب را برای تریبون مستضعفین نوشته بودم که در این‌ا هم بازنشر داده‌ام


سه گونه اسلام

سه‌شنبه 14 جولای 2009

 

شهید دکتر بهشتی

شهید دکتر بهشتی

 

 

چند روزی است که نوشته‌های شهید بهشتی، ذهنم را به خود مشغول داشته است. وی در سخنرانی ِ خود با عنوان سه‌گونه اسلام، گروندگان به نهضت‌های مسلکی را به پنج دسته تقسیم می‌کند:

اول آن‌ها که جست‌وجوگران راستین حقیقت‌جویند
دوم ناراضیان از وضع موجود که هر وضعیتی را به‌تر از وضع کنونی می‌شمارند
سوم جاه‌طلبانی که ناراضی‌ند و رفتار قهرمانانه‌ای را از خود بروز می‌دهند
چهارم فرصت‌طلبان که منتظر سفره‌ی گشوده‌ای هستند
پنجم آدم‌های معمولی تابع جهت باد

دنیال این افتاده‌ام که خود و اطرافیان و مدعیان خطوط انقلاب را بر این اساس دسته‌بندی کنم. حتی سعی کردم میرحسین موسوی را هم در این دسته‌بندی‌ها پیدا کنم. مثلاً دیدم که موسوی سابقه‌ی انقلابی ندارد، و حتی بالعکس برای عضویت در هیئت علمی دانش‌گاه، تأئیدیه ساواک را هم دریافت کرده است.

حالا دارم به آثار و نتایج ِ این گروه‌ها فکر می‌کنم که این‌ها هرکدام اگر به قدرت برسند، چه خواهند کرد و از کدام اندیشه و هدف برای اداره‌ی کشور بهره خواهند برد؟


وقتی از امام حرف می‌زنیم

امام خمینی رحمت الله علیه

امام خمینی رحمت الله علیه

وقتی از امام حرف می‌زنیم، از یک لیبرال ِ غرب‌زده حرف نمی‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از یک چپ ِ سوسیالیست حرف نمی‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از یک اصلاح‌طلب ِ عاشق غرب حرف نمی‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از یک آخوند ِ حوزوی حرف می‌زنیم که از متن ِ دین سیاست را فهمید
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از یک اندیشه‌ی منسجم، از اسلام ناب محمدی حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از یک عده تواب از انقلاب برگشته حرف نمی‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از تئوریسین انقلاب اسلامی حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از اندیشه‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از جنگ فقر و غنا حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از جنگ استضعاف و استکبار حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از آزادی و استقلال و عدالت ِ توأمان حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از اسلام مستضعفان و محرومان حرف می‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از مقدس‌مآبان خوش‌خط و خال و حجتیه‌ای‌ها حرف نمی‌زنیم
وقتی از امام حرف می‌زنیم، از صدور انقلاب حرف می‌زنیم

وقتی از امام حرف می‌زنیم، از امام حرف می‌زنیم