بایگانی ماهانه ‌

به نام عدالت؛ به کام سیاست

شنبه 26 نوامبر 2011

محمدصالح مفتاح؛ تریبون مستضعفین- در روزهای اخیر تفسیری از قانون خدمات کشوری تصویب شد که براساس آن افراد بیشتری نسبت به گذشته مشمول تبصره ۳ ماده ۷۱ قانون خدمات کشوری دانسته شده بودند. رسانه‌ای شدن این موضوع باعث شد تا اعتراض عمومی برای رد این مصوبه ایجاد شود و همگان از این تبعیض نابجا انتقاد کنند و مجلس مجبور شود این مصوبه را به دلیل فشار افکار عمومی ملغی کند. و البته حتماً می‌دانید که پیش از آنکه مجلس این مصوبه را لغو کند شورای نگهبان آن را رد کرده بود و در حقیقت ننگ آن بر پیشانی مجلس هشتم ماند که چنین مصوبه‌ای را صادر کرده بود.

یک. قبیله‌گرایی را چند وقتی است رهبر انقلاب مطرح کرده و آن را مذمت نموده است. اما انگاری که سیاستمداران ِ ما بیش از اینها شایسته‌ی سرکوفت هستند که چرا چنین با سخنان رهبری برخورد کرده‌اند و بی‌آنکه آن را نصب‌العین قرار دهند، در جهت خلاف آن کوشیده‌اند. طرح حذف آن مصوبه از سوی برخی از نمایندگان داده شد. اما درگیری‌هایی در مجلس رخ داد و بحث‌هایی پیش آمد. آقای رسایی در وبلاگ خود نقل قولی را از یکی از نواب مجلس آورده است که در پاسخ به وی گفته است: «می‌خواستیم این طرح به نام شما ثبت نشود!» اما همین ایشان در چند مرحله تأکید می‌کند که آقای دهقان حق دفاع از این مصوبه را ندارد و الخ. و در آخر هم می‌گویند که این مصوبه را ما تصویب کردیم و اقدام ِ جبهه پایداری بود که رأی آورده است و الخ. (مثلاً در این موارد + ، + ، + و … ) در حالی که این مصوبه ۱۴۰ رأی موافق داشته است و این کار فقط مال فلان گروه سیاسی نیست. سئوال بنده این است که روز تصویب این استفساریه نمایندگان محترم چه می‌کردند؟

دو. الحمدلله مجلس همیشه خوب است. نمی‌دانم تا امروز نمایندگان ِ محترم ِ مردم اطلاعی از آن ماده قانونی نداشتند؟ یعنی نمی‌دانستند که تا آخر ِ عمر حقوق بالا میگرند و حتی اگر دوره بعد هم کاندیدا نشوند، بار خود را بسته اند! واقعاً چرا تاکنون اقدامی نشده بود؟ یعنی تا امروز آن مصوبه مشکلی نداشته است و حالا فریاد واویلای همه بلند شده است؟ متاسفانه عمده نمایندگان مجلس، به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند مصوبات و قوانینی است که برای کشور وضع می‌کنند. البته یک حالت دیگر هم وجود دارد و آن اینکه واقعاً سوادشان نمی‌رسد و توانایی ِ تنظیم و ارائه یک طرح خوب که مناسب به حال ملت باشد را ندارند که این خود مصیبتی است بدتر از اشکال پیشین. اگر در این گزاره شک دارید از شما می‌خواهم که چند طرح ِ خوب از مجلس در سال‌های اخیر معرفی کنید. بنده هم تشکر خواهم کرد. و سئوال جدی‌تر آن است که این نمایندگان چرا تا موضوعی ابعاد سیاسی برایشان نداشته باشد برای آن تلاش نمی‌کنند؟ چرا این همه قانون علیه منافع مردم تصویب می‌شود آن را به پشیزی نمی‌گیرند و حالا که کوس رسوایی‌شان بر سر بام رسانه‌ها زده شده است، به فکر اصلاح افتاده‌اند؟ مثلاً آن روز که وام ۱۰۰ میلیونی را برای خودشان تصویب می‌کردند کمتر ناراحتی بروز پیدا می‌کند. اما وقتی موضوع رسانه‌ای می‌شود همه گریبان چاک می‌دهند که ما هستیم که مدافع حقوق مردم هستیم و از آن قانون عقب نشینی می‌کنند.

مثل بازی شده است. نمایندگان ِ مردم، اگر مردم مطلع نشوند، هر مصوبه‌ای را که دلخواه‌شان باشد تصویب می‌کنند و اگر مردم بفهمند عقب‌نشینی می‌کنند و اگر هم کسی نفهمید، حق را قورت می‌دهند و یک لیوان آب هم روی آن میل می‌کنند. دانشگاهی را که با بودجه عمومی تأسیس شده است را برای بزرگ‌زادگان وقف می‌کنند و اگر فشار مردمی و نظر فقهی و حکم حکومتی نباشد هیچ میخی در سنگ‌شان فرو نمی‌رود.

سه. یکی از معیارهایی را به عنوان یکی از شاخص‌های توسعه یافتگی لحاظ می‌کنند، اطلاع مردم از قوانین و مقررات است. اما متأسفانه در کشور ما اطلاع مردم از قوانین در حد بسیار کمی است و به همین دلیل میزان دعاوی قضایی بسیار بالاست و بسیاری از افراد چون نمی‌دانند که پاسخ آن دعوای حقوقی چیست آن را به دادگاه می‌کشانند. و متاسفانه وکلا هم از این موضوع استفاده می‌کنند و پول خوبی به جیب می‌زنند و راضی نمی‌شوند تا با مشاوره و آگاهی بخشی به دعوا خاتمه دهند و از قضایی شدن آن پیشگیری کنند و … این حاشیه را گفتم که بگویم متاسفانه نقش رسانه‌ها در این آگاهی بخشی بسیار کم رنگ است. به خصوص در مورد قوانینی که در آن حقوق مردم نقض می‌شود. فکرش را بکنید! از سال ۸۵ تا کنون قانون حقوق مادام‌العمر تصویب شده بود، اما افکار عمومی از آن بی‌اطلاع بوده‌اند! شاید اگر نان ِ اصحاب رسانه‌ها با اصحاب قدرت سیاسی در دست هم نبود، و اگر رسانه‌های مستقلی داشتیم این نقیصه کمتر رخ می‌نمود. اما صد حیف و صد آه…


ماست سیاه نیست حتی اگر رهبری بگوید

سه‌شنبه 8 نوامبر 2011
ولایت فقیه

متاسفانه جامعه ما دچار قبض و بسط همیشگی است. گاه افراط را به اعلی درجه می بینیم و گاه در اسفل درکات تفریط خودنمایی میکند. از جمله این مصادیق ربط امام و امت است که برای تبیین صحیح و منطقی از آن بسیار خطا کرده ایم. خیلی ها تصور میکنند که بیان نکردن نظریت و اندیشه های خودشان و فهم شان از مسائل و ارجاع همه چیز به رهبری یعنی ولایت مداری.

بعضی خیال میکنند حرف نزدن درباره موضوعاتی که رهبری درباره آنها اظهار نظر کرده است، اوج ولایت پذیری است. بعضی هم که دست بقیه را از پشت بسته اند و از رهبری جلو افتاده اند که حتی اگر رهبری هم بگوید انتقاد کنید و حرف بزنید، باز هم حق نقد برای دیگران ایجاد نمی شود.

ماست سیاه است/نیست

چند وقت پیش یکی از چهره‌های سیاسی گفته بود اگر مقام معظم رهبری بگوید ماست سیاه است، ما هم می‌گوئیم ماست سیاه است. جای دیگر هم کسی گفته بود اگر مقام معظم رهبری بگوید زنت بر تو حرام است، زنم بر من حرام می‌شود و بی‌درنگ او را رها می‌کنم. جمله اخیر را فردی برای رهبری نقل کرده بود. آقا هم جواب داده بود آن بنده خدا می‌داند که بنده آنقدر عقل دارم که چنین حرفی نزنم. ایشان هم اگر احتمال می‌داد من چنین حرفی بزنم به راحتی این جمله را نمی‌گفت. (نقل به مضمون)

ولی فقیه معصوم است/نیست

چندوقت پیش یکی از علما ادعا کرده بود ولی فقیه معصوم است. و این امر را مستند به توقیع حضرت صاحب الزمان به شیخ مفید کرده بود که فتوای مراجع در زمان غیبت را حضرت صاحب الزمان اصلاح میکنند. و ادله ای بر آن هم ذکر کرده بود که امام زمان اجازی نمیدهد که فتوایی خلاف مصلحت امت اسلام صادر شود و اگر چنین شود آن را اصلاح میکند. (نقد این سخن اینجاست)

این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجه‏ى تحقیقات ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلى اصولى و منطقى نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به این‏که فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجه‏ى شما را رهبرى و غیررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگیرند و براساس آن، براى کشور برنامه‏ریزى کنند. تحقیق علمى، شأن و خصوصیتش، آزادى است؛ منتها عقلایى؛ بى‏انضباط نباشد. (دیدار با دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام)

ذکر چند نکته لازم است:

یک. ولایت فقیه شان حکومتی است. بر اساس نظر اسلام، که مبنای عقلی هم دارد، عالم ترین، با تقواترین و با کفایت ترین را در راس حکومت قبول داریم و تنها او مشروعیت دارد. و این ربطی به عصمت از گناه و خطا و هزاران شأن دینی و غیردینی ندارد.

دو. حتی اگر ولی فقیه مصون از گناه و اشتباه نباشد، باز تغییری در وجوب اطاعت از اوامر وی ایجاد نمی شود. البته تا زمانی که شأن فقاهت، عدالت و کفایت وی پابرجا باشد. بد نیست صحیفه را هم بخوانید که امام خمینی (ره) چند بار اقرار به خطا و اشتباه کرده اند. (مثلاً جلد پانزده  صفحه بیست و هشت / یا جلد نه صفحه دویست و هشتاد و دو)

سه. دفاع غیرمنطقی بهترین راه برای خراب کردن یک مفهوم متعالی است. پس اگر واقعاً ولایت فقیه را قبول دارید و خود را تابع ولی فقیه می دانید، در دفاع منطقی و دقیق از ولایت فقیه بکوشید و از قرائت های ناصواب بپرهیزید.

چهار. خدا را باید صدها بار شکر کرد از بابت نعمت ولایت؛ که اگر ایشان نبودند، معلوم نبود شیعیان و مسلمین امروز در حضیض ذلت دست و پا می‌زدند. خدا را شکر که مومنین را عزت می‌دهد و کفار را به خاک مذلت می‌کشد.

پی‌نوشت:

بازنشر این مطلب در سایت های دروغ گو مثل دیگربان حرام است. مرگ بر رصدگر. مرگ بر منافقین و کفار!