مشایی اصلاحطلب است
مشایی را به دلایل زیر یک اصلاحطلب میدانم:
یک. به ولایت فقیه التزام عملی ندارد. (پس از حکم رهبری، همچنان بر عدماستعفا پافشاری میکند. داستان سازمان حج و دوستی با مردم اسرائیل را هم یادتان بیاید)
دو. به پلورالیسم معرفتی معتقد است. (که گفته است دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است، بشر سرعتش بالا رفته است، فهمش تیز شده و به یک حقایقی می رسد که آن را لازم نیست دیگر از دور پوسته اسلام طی کند)
سه. به اباحیگری و لیبرالیسم عملی التزام دارد. (شرکت در مجلس رقص و نیز توصیه به عدم حجاب به خبرنگار ترک)
چهار. به رفع تبعیض جنسیتی میاندیشد. (توصیهی رئیسجمهور به حکم به آزادی ورود زنان به ورزشگاه)
پنج. به اندیشهی حجتیه قرابت دارد و فعالیتهای او بر این مبنا استوار است. (چه در زمان ِ مسئولیت سازمان فرهنگی هنری شهرداری و چه در مسئولیتهای بعدی)
شش. مردم اشغالگر ِ صهیونیست را دوست ـ خود میشمارد. (و این رفتار یادآور نوشتهی روزنامهی خرداد ِ عبداللهنوری است که در دورانی که وزیر کشور خاتمی بود، خواسته بود رژیم اشغالگر قدس به رسمیت شناخته شود. البته از این منظر هنوز مشایی یک اصلاحطلب ِ واقعی نشده است)
هفت. خود را اسلامشناس میداند، اما قرابتی با اسلام ناب محمدی ندارد. (مثل همهی روشنفکران ِ دینی ِ اصلاحطلب)
پینوشت:
» آقای احمدینژاد! برو آدم شو…
» نوع مواجههی اصلاحطلبان با موضوع مشایی را هم بررسی کنید
» قبلاً اینجا هم در این باره نوشته بودم